ماجرای ملاقات علامه حلّی با امام زمان(عج)

علامه حلّی در گسترش فقه شیعه نقشی مهم داشت و نیز مبانی کلامی و اعتقادی شیعه را با تکیه با مبانی عقلی تبیین کرد؛ در ۲۸‌سالگی مرجعیت شیعه را بر عهده گرفت؛ دو بار دیدار علامه حلّی با امام مهدی(ع) جزو داستان‌های مشهور درباره او است.

 

هشتم مهرماه روز بزرگداشت علامه حلّی، فقیه و متکلم شیعه در قرن هشتم هجری و نخستین روحانی که لقب «آیت الله» گرفت، است.

وی در گسترش فقه شیعه نقشی مهم داشت و نیز مبانی کلامی و اعتقادی شیعه را با تکیه با مبانی عقلی تبیین کرد؛ در ۲۸‌سالگی مرجعیت شیعه را بر عهده گرفت. قطب الدین رازی، فخرالمحققین، ابن معیه و محمد بن علی جرجانی از معروفترین شاگردان وی بودند. حضور او در ایران و در دربار سلطان محمد خدا بنده نقش موثری در رواج مذهب شیعه در ایران داشته است.

بنابر نقل تاریخ علامه دیداری با امام زمان(عج) داشته که به مناسبت فرا رسیدن سالروز بزرگداشت ایشان شرح آن مرور می شود.

دو بار دیدار علامه حلی با امام مهدی(ع) جزو داستان‌های مشهور درباره او است.

تکمیل کتاب توسط امام(عج)

داستان نخست مربوط به نیمه‌تمام ماندن کتابی است که علامه حلی از یکی از علمای اهل سنت امانت گرفته بود تا از آن نسخه برداری کند. ولی نیمه شب خواب مانع نوشتن می‌شد در این هنگام امام مهدی(ع) وارد شده و از علامه می‌خواهد که ادامه کار استنساخ را به او واگذار کند. علامه حلی پس از بیداری می‌بیند که نسخه‌برداری کتاب تمام شده است.[1] قدیمی‌ترین منبع ماجرا کتاب «مجالس المومنین» نوشته قاضی نورالله شوشتری است. شوشتری برای این ماجرا منبع مکتوبی ذکر نکرده و می‌گوید این ماجرا در بین مؤمنین مشهور است.[2]

دیدار در مسیر کربلا

ماجرای دوم در کتاب «قصص العلماء» نوشته تنکابنی نقل شده است. و بر اساس نقل او در یکی از سفرهای علامه حلی به کربلا او در میان راه با سیدی همراه می‌شود و پس از گفتگو با او متوجه می‌شود که او شخص بسیار عالمی است و مسائل مشکل علمی خود را با او در میان می‌گذارد و جواب می‌گیرد و در این بین از او سوال می‌کند که آیا در زمان غیبت کبری امکان ملاقات با امام عصر(ع) وجود دارد؟ و همزمان تازیه از دستش می‌افتد آن شخص تازیانه را از زمین برداشته به علامه می‌دهد و جواب می‌دهد که چگونه ممکن نباشد در حالی که دست او هم‌اکنون در دست توست. علامه حلی متوجه می‌شود که آن شخص خود امام مهدی(ع) است و خود را به پای ایشان می‌اندازد.[3]

تنکابنی برای این داستان منبعی ذکر نکرده و آن را به عنوان داستانی که در السنه و افواه (زبان‌ها و دهان‌ها) مشهور است نقل می‌کند.[4] شاهدی که تنکابنی برای تأیید داستان ذکر می‌کند آن است که در مکالمه بین علامه و آن شخص،‌ او آدرس حدیثی در کتاب تهذیب شیخ طوسی را به علامه می‌دهد که علامه متوجه آن حدیث نبوده است. علامه پس از بازگشت به منزل آن حدیث را یافته و در حاشیه آن می‌نویسد که امام عصر(ع) مرا به این حدیث راهنمایی کرده است. تنکابنی ماجرا را از شخصی به نام ملا صفرعلی لاهیجی شاگرد سید محمد صاحب مناهل نقل کرده است. لاهیجی از استادش سید محمد نقل می‌کند که آن کتاب و آن یادداشت علامه حلی را دیده‌ است.[5]

پی نوشت ها:

1- مجالس المؤمنین، ج۱، ص۵۷۱؛

2-همان؛

3- قصص العلماء، ص۸۸۳؛

4-همان

5- قصص العلماء، ص۸۸۵

منبع: شبستان

logo test

ارتباط با ما