مسلمانان مدیون شخصیت برجسته حضرت ابوطالب(ع) هستند/ شبهات درباره ابوطالب(ع) از چه دوره‌ای آغاز شد؟

"همایش بین المللی حضـرت ابـوطالب(ع) ؛ حامی پیامبر اعظم(ص)" به همت "مجمع جهانی اهل بيت(ع)" و با همکاری نهادهای علمی و فرهنگی همسو برگزار می شود. به همین مناسبت مصاحبه ای با استاد سید «منذر حکیم» رئیس پژوهشکده الذریة النبویة و مشاور معاون امور فرهنگی مجمع جهانی اهل بیت(ع) درباره ضرورت برگزاری همایش درباره حضرت ابوطالب(ع) و شبهاتی که در مورد ایشان مطرح می شود، انجام گرفته است که نکات مهمی از این مصاحبه به طور مختصر تقدیم نظر خوانندگان گرامی می شود

مسلمانان مدیون شخصیت برجسته حضرت ابوطالب(ع) هستند/ شبهات درباره ابوطالب(ع) از چه دوره‌ای آغاز شد؟

ضرورت برگزاری همایش درباره شخصیت حضرت ابوطالب(ع) از دیدگاه حضرتعالی چیست؟

استاد حکیم: بسم الله الرحمن الرحیم.بحث اهمیت بزرگداشت حضرت ابوطالب علیه السلام ابعاد یا علل متعددی می تواند داشته باشد؛ هم از لحاظ تاریخی، هم از لحاظ اعتقادی و هم از لحاظ آینده پژوهی که معمولا قسمت آینده پژوهی مغفول واقع می شود.

ما اگر نگاه تاریخی به مباحث داشته باشیم در حقیقت یکی از فوائد توجه به تاریخ این است که تاریخ تجربیات انسان های گذشته را برای ما منعکس می کند. در نتیجه نقاط قوت و ضعف پیشینیان را برای ما نشان می دهد و انسانی که تاریخ نگر باشد انسان سطحی نگر به مسائل نخواهد بود. یعنی انسان اگر به عمق تاریخی مسئله توجه کند بهتر می تواند نحوه یا فرایند شکل گیری یک پدیده را به دست بیاورد و می تواند نسبت به آینده آن پیش بینی کند و این یک قاعده عام است.
بحث سنت ها و مطالعات تاریخی که قرآن روی آن سرمایه گذاری فراوان کرده برای این است که به ما توانمندی لازم را بدهد تا حاضر خودمان را خوب بشناسیم و آینده را خوب پیش‌بینی کنیم و متناسب با حاضر و آینده، موضع صحیح را در زندگی اتخاذ کرده و رفتار مطلوب داشته باشیم و این یک قاعده کلی دیگر است.

حال؛ تاریخ اسلام چگونه شکل گرفت؟ و اسلام چگونه موفق شد که در شرایط بسیار سخت بدون هیچگونه امکانات مادی و فقط با فداکاری ها و جانبازی هایی که انسان های اولیه معتقد به پیامبر(ص) و دین خدا و اسلام، توانستند در بدترین شرایط، اسلام را به منصه ظهور برسانند؟ و اسلام یک دین جهانی شود؟ و تمدن اسلامی یک تمدن بسیار بسیار قابل توجه شود؟ و سایر تمدن ها را تحت الشعاع قرار دهد؟  اینجاست که جایگاه و نقش ابوطالب علیه السلام در پیروزی و موفقیت پیامبر اسلام(ص) مشخص می شود. در حالی که قریش، پیامبر(ص) را به سوی کشتن، نابود کردن و سر به نیست کردن سوق داده و پیامبر را در تنگنا قرار می دادند به گونه ای که سر جان پیامبر(ص) خواستند با ابوطالب معامله کنند، که تو فرزند ما را به فرزندی بپذیر و محمد را به ما بده. چون این محمد دین ما را به باد انتقاد گرفته و ما این را تحمل نمی کنیم. یک فرزند می دهیم و فرزندی از تو می گیریم. در اینجا ابوطالب جانانه ایستاد و این دیدگاه بسیار ظالمانه را روشن کرد که من فرزند خود را به شما بدهم تا سربه نیست کنید و فرزند شما را بپرورانم. این چه پیشنهاد ظالمانه ای است؟! اینجا عظمت پیامبر(ص) مشخص می شود. ابوطالب به پیامبر(ص) گفت که اینها چنین پیشنهادی کردند، موضع تو چیست؟ پیامبر فرمود: «يا عم و الله لو وضعوا الشمس في يميني و القمر في يساري على أن أترك هذا الأمر ما تركته أو أموت دونه.»(سیره ابن اسحاق) به خدا قسم از دین خدا سرباز نمی زنم و خودم را در راه این دین فدا می کنم. وقتی ابوطالب دید که تصمیم پیامبر(ص) جدی است و درجه فداکاری پیامبر(ص) را دید که در چه حد و در چه سطحی است، ابوطالب هم گفت: برو که من پشبیبان تو هستم. زمانی که صاحب رسالت تا لحظه آخر، خود را فدای این دین می کند خود ابوطالب هم سینه سپر کرد و در حمایت پیامبر(ص) مردانه ایستاد.

داشتن چنین پشتوانه ای از طرف ابوطالب برای پیامبر(ص) نشان دهنده یکی از دلایل موفقیت پیامبر اسلام است. پس ما مسلمانان و بلکه انسان ها که اسلام به آن ها خدمت فراوانی می کند مدیون این شخصیت برجسته هستیم. همچنین مواضع و جایگاهی که ابوطالب(ع) برای حمایت از دین خدا و شخص پیامبر(ص) داشت. او هم شخص پیامبر(ص) را حفظ کرد و هم از دین پیامبر(ص) حراست کرد. وقتی که در شعب ابی‌طالب همیشه احتمال شبیخون زدن و قتل پیامبر(ص) مطرح بود، ابوطالب(ع)، علی(ع) فرزند خود را فدایی پیامبر قرار می داد و طبق برخی نقل ها به دستور ابوطالب(ع) در وقت خواب، چندین بار و چندین موضع پیامبر(ص) را جابجا می کردند که اگر مشرکین قریش جای خواب اول را رصد کرده باشند و برای پیامبر(ص) برنامه شبیخون داشته باشند با این انتقال به جایی و خواباندن علی به جای پیامبر(ص) خطر دفع شود. لیلة المبیت اولین و آخرین شب نبود که علی به جای پیامبر خوابید بلکه در طول مدت حصار شعب ابی‌طالب، علی(ع) به دستور ابوطالب، فداکار و جانباز در راه پیامبر بود. ابوطالب خود و جگرگوشه اش را برای حمایت از پیامبر فدا می کرد.

این یک بُعد از فضائل ابوطالب(ع) است که به دلائل مسائل سیاسی بعد از رحلت خاتم پیامبران(ص) و بحث ولایتعهدی حضرت علی(ع) و برای ضربه زدن به امیر المومنین(ع) کسانی در تاریخ اسلام دست انداختند و تاریخ را تحریف کردند و نکته بسیار روشن در سیره ابوطالب(ع) را سعی کردند مخفی کنند تا صدمه ای به امیرالمومنین(ع) وارد کنند از لحاظ اینکه پدر او و این شخصیت درخشان اسلام را تاریک کنند و ایمان این خادم اسلام و شخصیت برجسته را زیر سوال بردند. به تعبیر برخی از محققین اینها خود پیامبر(ص) را با این کار زیر سوال می برند، یعنی به طور غیر مستقیم برای خدشه وارد کردن به شخصیت خاتم پیامبران(ص) عموی او را که مهمترین سند او بود اینچنین با او برخورد کردند اما با ابولهب کافر هیچ کاری ندارند و ابولهبی که در قرآن عداوت  و دشمنی او با اسلام خیلی روشن مطرح بود، اصلا کاری با وی ندارند و کسی که آمد و خود را فدای پیامبر و دین پیامبر قرار داد او را متهم می کنند در حالی که رسالت پیامبر اعلام شده بود! این امکان پذیر نیست شخصی که معتقد به پیامبر ورسالت او نباشد تا آخرین قطره خون، خود را فدای این دین و این رسول کند.

مقام و جایگاه حضرت ابوطالب در آیات و روایات چیست؟

استاد حکیم: اگر از لحاظ تاریخی شخصیت ابوطالب و نقش او را فهمیدیم در آیات و روایاتی که از پیامبر(ص) یا از امیرالمومنین(ع) راجع به حضرت آمده آنها را بهتر می فهمیم و در حقیقت شأن و اسباب نزول این روایات و آیاتی که تحریف کرده اند را خواهیم فهمید.

از دیدگاه برخی محققین، همین روایات تحریف شده خیلی از فضائل ابوطالب(ع) را به ما نشان می دهد. ما وقتی  روایات جعلی را مطالعه می کنیم از روایات جعلی می فهمیم که چه چیزی برای دشمنان اسلام ناگوار بوده که دست به تحریف یا جعل در آن موضوع زدند. در اینجا هم از شأن نزول هایی که برای نفی یا انکار ایمان ابوطالب آورده اند، می فهمیم که برای دشمنان اسلام ایمان و جایگاه و شخصیت ابوطالب چقدر مهم بوده است. هم برای خود پیامبر و هم برای اوصیای پیامبر که امامان معصوم همه از نسل ابوطالب(ع) هستند. چون از نسل علی بن ابی طالب هستند. در نتیجه ما به عظمت و اهمیت و جایگاه ابوطالب(ع) بیشتر پی می بریم. از همین عملکرد تحریف گران تاریخ در اسباب و شأن نزول هایی که دستکاری کردند، در روایاتی که به پیامبر نسبت می دهند و در آن روایات سعی می کنند نسبت به ابوطالب خرده بگیرند، در حالی که افرادی داشتیم و داریم که با اینکه اسلام ظاهری آوردند و همیشه منافقانه ضد اسلام عمل کردند اصلا نسبت به شخصیت این ها در تاریخ نمی بینیم که مورخین دست زده باشند و مورخینی که در دروان اموی و عباسی دست به تألیف کتب تاریخی زدند، نسبت به این شخصیت ها حساسیت نشان دهند. این نشان می دهد در یک دولت دست نشانده قریش و با یک مسیر انحرافی کتابی در تاریخ نوشته می شود و این کتاب و نویسنده ناگزیر است که خط حاکم را رعایت کند؛ در این شرائط باید مثل طبری را ببینیم چه کردند و نمی شود این ها را منهای جو حاکم بر تألیف این کتاب ها ارزیابی کنیم. حتی برخی از مؤلفین زرنگ بودند و در لابلای روایات و اخبار جعلی مختلف، حقائق را روایت می‌کردند تا اینها گم نشود و نوعی تقیه را در پیش می گرفتند. یعنی بیان حقائق در ضمن بیان اکاذیب؛ و یک محقق فرهیخته و فهمیده می تواند از اینها حقایق را کشف و برجسته کند و به اکاذیبی که در آن تعبیه شده، پاسخ دهد.

 شبهه عدم ایمان حضرت ابوطالب(ع) از چه دورانی آغاز شد؟

استاد حکیم: این اتهام از زمانی آغاز شد که مورخین مسلمان دست به تدوین تاریخ زدند. از معاویه نقل می کنند، در یک کتاب تاریخی که نام مهاجرین و انصار را دید، ناراحت شد. چون انصار هوای معاویه را نداشتند. معاویه گفت: کتابی که ذکر انصار در آن قید شده، نباید باشد. یعنی حاکم می آید و به مورخ خط می دهد که تو چگونه باید عمل کنی. در خط سیاست های حاکم و سیاست بنی امیه، نفی بنی هاشم بود و برای نفی بنی هاشم شخصیت های الگوی بنی هاشم را باید مورد طعنه قرار می دادند. لذا می شود گفت که در دوران حاکمیت بنی امیه و بنی عباس این اتهام آغاز شد و بنی عباس هم تا حدودی در خط بنی امیه حرکت می کردند؛ البته با اختلاف جزئی بین این دو. لذا در دوران بنی امیه و بنی عباس کتاب های تاریخی تدوین شد و اتهام عدم ایمان حضرت ابوطالب را رواج دادند. لذا باید محقق فرهیخته ای بیاید و از درون این کتاب ها حقائق را دربیاورد و با قرائن و استدلال بررسی کند و نشان دهد که این مورخ انحراف نداشته و آدم سالمی بوده اما ناگزیر بوده که در شرایط تقیه به گونه ای عمل کند که روایات جعلی را در کنار روایات صحیح بیاورد برای اینکه در نظر خط حاکم، عذری داشته باشد تا کتابش از بین نرود و اگر مورد حمایت قرار نمی گیرد لااقل کتابش تضییع نشود.

 آیا همه مورخین و علمای اهل سنت در اینکه حضرت ابوطالب ایمان نداشته است، متفق القول هستند؟

استاد حکیم: نه اینگونه نیست. کتاب هایی داریم که برخی مورخین اهل سنت عدم ایمان ابوطالب و اینکه او به شهادتین تلفظ نکرده، را قبول ندارند و ادله و شواهد فراوانی از خود لامیه و غیر لامیه می آورند. علاوه بر این، رفتار ابوطالب به گونه ای بوده که وی را به عنوان حامی پیامبر(ع) و یکی از صحابه معرفی می کند. پس ما نباید به چند منبعی که خدشه وارد می کند، اعتنا کنیم.

بحث مهمتر از این ها این است که روش استفاده از این متون تاریخی موجود را باید تحلیل کنیم. ما در اینجا باید بدانیم که کتاب های مورخین در چه برهه تاریخی و در دوران چه حاکمیت هایی نوشته شده اند. همچنین عواملی که باعث ایجاد اختلاف عمیق میان مسلمین درباره خلافت پیامبر اکرم(ص) شد و یک مسیر انحرافی در خط حاکمیت ایجاد کرد را باید بررسی کنیم و با توجه به اینها، ما باید کتاب های تاریخ را تحلیل کنیم، آن وقت خواهیم دید که به طور طبیعی بسیاری از حقائق را خیلی ها به طور آشکار نمی توانستند بگویند. حتی امیرالمومنین(ع) در برهه ای از دوران حضور خود در جامعه اسلامی اصلاً به این انحراف اشاره نمی کند. در حالی که ایشان در دوران اقتدار خطبه شقشقیه و بحث انحراف خلافت را که از مسیر اصلی پیامبر اسلام شروع شد و خلفا چه عملکردی داشتند را مطرح می کند و ایشان به خلافت مطلوب اسلام می پردازد و این را برای تاریخ نگه می دارد. همان طوری که برای حادثه جریان غدیر امیرالمومنین(ع) استشهاد می کنند و صحابه را به شهادت می طلبند تا اصل این بحث و حادثه تثبیت شود. این نقطه آغازین انحراف بوده و پیامدهایی دارد و دیگرانی که این را می خوانند بیایند و با توجه به این، کتاب های تاریخی را مورد مطالعه قرار دهند. یعنی در روش بررسی کتاب های تاریخی هم باید تجدیدنظر داشته باشیم.

 آیا اگر حضرت ابوطالب(ع) پدر یکی دیگر از صحابه مثل سلمان یا ابوذر بود آیا این شبهات در مورد او مطرح می شد؟

استاد حکیم: درباره حمایت از پیامبر(ص)، حضرت ابوطالب(ع) عموی ایشان موثر و تاثیرگذار بود؛ لذا طعنه های کسانی که از پیامبر(ص) دل‌چرکین بودند، به زنان یا فرزندان یا پدر یا جد و یا عموی پیامبر(ص)، به نوعی به پیامبر(ص) بر می گردد و یک نوع دشنام دادن به پیامبر(ص) خواهد بود.

یکی هم بحث وصایت و ولایت امیرالمومنین(ع) است و دشمنان هر نوع خدشه وارد کردن به امیرالمومنین(ع) را به عنوان پیروزی تلقی می کردند و این عامل تشدید کننده دیگری برای اهتمام به وارونه جلوه دادن شخصیت ابوطالب(ع) بود.

 به فرض محال اگر قبول کنیم که حضرت ابوطالب(ع) بدون ایمان از دنیا رفته است، چه ضربه ای به اعتقاد ما درباره جایگاه حضرت علی(ع) می زند؟

استاد حکیم: این را برای یک انسان معمولی که مطرح کنیم اشکال ندارد؛ « یخرج الخبیث من الطیب و یخرج الطیب من الخبیث». اما برای موحدی که در یک مرکز و خانه توحیدی بزرگ شده، درست نیست. خانواده پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع) بر حنیفیت بودند. در یک خانواده موحد، شرک و بت پرستی وجود نداشت و هیچ بتی در هیچ کجای تاریخ برای ابوطالب ننوشته اند که در برابرش کرنش کرده باشد. اینکه بیاییم چنین تهمتی وارد کنیم فقط برای تنقیص شخصیت امیرالمومنین(ع) است که پدر تو چنین بود؛ در حالی که ابوسفیان و خیلی از آدم هایی که از ترس اسلام آوردند مسلمان اند اما پدر تو که نزدیک ترین بوده، حامی پیامبر(ص) بوده اسلام نیاورده است. این می تواند برای شخص حضرت علی(ع) تنقیص باشد. هرچند ما معیار «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ» را داریم ولی آن که می خواهد چشم بندی کند، بر شخصیت برجسته ای مثل ابوطالب(ع) ایراد وارد کند، سعی می کند از هر راه وارد شود. «الغریق یتشبث بکل حشیش» حتی چیزی که دلالت دار نباشد می خواهند دلالت دار کنند. به خانه، کاشانه، فامیل، فرزند و هر جایی که بتوانند لطمه وارد کنند ورود پیدا می کنند. این حدیث است یا کلمه مشهور که فضائل امام علی(ع) را دشمنانش به خاطر دشمنی مخفی کردند و دوستانش هم برای تقیه یا به خاطر خوف از جان‌شان فضایل ایشان را مخفی کردند. این قدر فضائل حضرت علی(ع) برملا شد که «ما ملأ الخافقین». این چنین شخصیتی را برای اینکه زیر سوال ببرند، کافی است به هر چیزی که بتواند بوی طعنه بدهد، بوی اشکال داشته باشد و لو اشکال جدی نباشد، متوسل می شوند تا از لحاظ روانی روی افراد تأثیرگذار باشد. دشمنان آدم های روانشناس و روانکاوی بودند که در طول تاریخ این همه بازی در اسناد تاریخی ما انجام دادند.

منبع: ابنا

logo test

ارتباط با ما