درس سوم: آغاز تربیت فرزند از پیش از ازدواج!

 

flower 12

    

بسم الله الرّحمن الرّحیم

تمهیدات تربیتی پیش از بارداری

  

درس گفتارهایی از: مسعود بسیطی

با اهتمام: سمیه حسینعلی؛ زهرا مرادی

   

دوره‌ی «تمهیدات تربیتی پیش از بارداری» یکی از سلسله مباحث «حس خوبِ فرزندپروری» است که طی شش جلسه برای علاقمندان به این موضوع ارائه‌‌ می‌گردد. در این درسنامه به نکات مهمِ تربیت فرزند که به پیش از بارداریِ مادر ارتباط دارد، اشاره‌‌ می‌گردد.

     

درس سوم: آغاز تربیت فرزند از پیش از ازدواج!

در درس دوم به پیش نیازهایی که باید قبل از فرزندآوری به آنها توجه داشت، اشاره نمودیم. گفتیم تا زمانی که زوجین، به توافق کامل برای بچه دار شدن نرسیده‌اند، یا تا وقتی که زندگی‌شان دارای ثبات اولیه نیست و با هم مفاهمه و ادراک متقابل ندارند، بچه دار شدن اشتباه است. همچنین، در راستای تربیت فرزند، بهتر است زوجین، پیش از اقدام به بچه دار شدن، خود را برای تغییرات جدید زندگیِ با بچه آماده کرده باشند. شرایط مالی و روال زندگی‌شان را نیز به گونه‌ای تنظیم کنند که مجبور نباشند برای تأمین معاش عادی زندگی، از فرصت تربیت فرزند کم کنند. داشتنِ مشاوره‌ی پزشکی پیش از بارداری نیز به منظور حفظ سلامتیِ مادر و فرزند، ضروری است.

در این جلسه به این موضوع خواهیم پرداخت که زن و شوهری که پیش نیازها را داشته‌اند و اکنون تصمیم به بچه‌دار شدن گرفته‌اند، از چه زمانی باید به فکر تربیت فرزندشان باشند؟

    

زمان مناسب برای آغاز تربیت فرزند

برخی معتقدند سن مناسب برای آغاز تربیت، از هفت سالگی به بعد است. این عده معمولا به کلام پیامبر که فرموده‌اند تا هفت سالگی، سنّ سیادت و امیریِ فرزند است[1] استناد می‌کنند و می‌گویند بچه باید تا هفت سال آزاد باشد. غافل از اینکه ایشان در فهم توصیه‌ی رسول رحمت، دچار خطا شده‌اند.

درست است که بر اساس این فرمایش پیامبر، نباید با بکن نکن‌های آمرانه و پی در پی، مجال کودکی کردن و لذت و شادی را از ایشان بگیریم. چراکه به قول پروین اعتصامی «بهره از کودکی آن طفل چه بُرد          که نه خندید و نه جست و نه دوید». اما معنای این سخن این نیست که تا هفت سال بچه را آزاد بگذاریم تا هر کاری که دلش خواست انجام دهد و ما هم هیچ عکس العملی نشان ندهیم یا به او تذکری در راستای تربیتش ندهیم. بلکه بنا به فرمایش پیامبر باید با بچه مانند یک سرور و امیر رفتار کنیم. یعنی تکریمش کنیم، مدام امر و نهی نکنیم، برایش وقت بگذاریم، حوصله به خرج دهیم، اگر خطایی کرد، مانند وزیری که به امیر و پادشاه خود، مشاوره می‌دهد و با ادب و احترام، اشتباهات یا تصمیمات عجولانه‌اش را تصحیح می‌کند، با فرزندمان رفتار کنیم. اطرافیان امیر که به محض دیدن یک ناپختگی یا خطا از پادشاه‌شان، با او تندی نمی‌کنند. می‌گردند بهترین عبارتی را که به جایگاه شاهانه‌ی او هم آسیبی نزند، پیدا می‌کنند. در بسیاری از موارد خود شاه را محور قرار می‌دهند تا اثرگذاری حرف‌شان بیشتر شود. مثلا می‌گویند: «قبله‌ی عالم! این کاری که می‌خواهید انجام دهید، به ضرر شماست!»

ما هم باید با کودکان‌مان با نرم‌ترین و محترمانه‌ترین جملات صحبت کنیم و آنها را متوجه اشتباه‌شان نماییم؛ نه با سرزنش و توبیخ یا اجبار و تنبیه.

بچه‌ای که مُدام با داد و اجبار و ترس از تنبیه به انجام کاری وادار شود، در سنین بالاتر به محض اینکه روزنه‌ای برای فرار از آن فشارها پیدا کند، بر خلاف آنچه خواست والدینش بوده، رفتار خواهد کرد. چراکه منشأ رفتار او زور و ترس بوده، نه فهمِ درستی یا نادرستیِ آن فعل. در مقابل، کودکی که با احترام و محبت بزرگ شده و والدینش در کمال حوصله به او مشاوره داده‌اند، وقتی به سن بلوغ یا بعد از آن می‌رسد، دارای خودکنترلی است و حتی بدون نظارت مستقیم بزرگترهایش، به گونه‌ای رفتار می‌کند که پدر و مادر به او آموخته‌اند.

بنابراین، منظور پیامبر این نیست که بچه را آزاد بگذاریم تا هر خطایی انجام دهد، میخ در پریز برق فرو کند، با چرخ گوشت بازی کند، وسایل دیگران را به زور از دست‌شان بگیرد، جلوی بقیه برهنه شود، میوه‌ها را نیم خورده رها کند، ... بلکه مقصود این است که اولا درباره‌ی کودکان زیر هفت سال، بکن نکن و زور و تنبیه و تضعیف شخصیت نداشته باشیم؛ ثانیا برای اصلاح رفتارشان، با مهربانی و احترام تذکر دهیم.

لذا اینکه بگوییم بر اساس فرمایش پیامبر، تربیت فرزند را باید از هفت سالگی آغاز کنیم، برداشت و تفسیری نادرست از کلام ایشان است. رسول خدا هیچ گاه نفرمودند تربیت تا هفت سالگی، تعطیل است؛ بلکه ایشان توصیه کرده‌اند در تربیت کودکان زیر هفت سال، روش ویژه‌ای به کار ببریم که با روحیه و سن و سال آنها منطبق باشد.

از طرفی، برخی معتقدند سنّ دو یا سه سالگی، زمان مناسبی برای آغاز تربیت است. بعضی هم این زمان را تا بدو تولد و یا حتی دوران جنینی عقب می‌برند. اما آنچه مکتب تربیتی اهل بیت علیهم السلام به ما می‌آموزد این است که زمان مناسب برای آغاز تربیت فرزند، به پیش از بارداری، بلکه به پیش از ازدواج باز می‌گردد.

   

ارتباط تربیت ما با تربیت فرزندمان

همانطور که گفته شد پایه‌ی تربیت فرزند، پیش از ازدواج والدین بنا می‌شود. به بیان دیگر، تربیت هر کودکی در گرو تربیت، اخلاق و شخصیت پدر و مادر او شکل می‌گیرد و واضح است که تربیت آنها هم به دوران کودکی و تجردشان مرتبط است. به یاد داشته باشیم فرزندان ما آنگونه که ما دوست داریم، نمی‌شوند؛ بلکه آنگونه می‌شوند که هستیم! 

روحی که آسیب دیده، به سختی می‌تواند بارور کننده‌ی فرزندی سلیم النفس شود.

چشم ناپاک، فکر افسارگسیخته، روح ناآرام، ... چگونه می‌تواند بستر تولد فرزندی با خصلت‌های والای انسانی ایجاد نماید؟ از مردی که حلال و حرام الهی را در کسب و کارش رعایت نمی‌کند، چگونه انتظارِ داشتنِ فرزندی حلال خوار برود؟ زنی که عفت و حیا را رعایت نمی‌کند، چگونه فرزندی با حیا تربیت کند؟

افرادی که از کودکی عادت به دروغ گفتن داشته‌اند، کسانی که همیشه شلخته و بی نظم هستند، آنهایی که حرمت پدر و مادرشان را نگاه نمی‌دارند، ... برای آنکه در آینده فرزندی راستگو یا منظم و یا خاضع در برابر والدین داشته باشند، باید بسیار بسیار بیشتر از دیگران تلاش کنند. در نهایت هم احتمال اینکه رفتار فرزندشان چیزی متفاوت از تربیت و رفتار خودشان شود، پایین خواهد بود.

بنابراین، تصور نادرستی است که آغاز تربیت فرزند را از زمان بارداری و تولدش بدانیم. بلکه باید به این نکته‌ی مهم توجه داشته باشیم که تربیت فرزندمان از کودکیِ خود ما آغاز شده و پدر و مادر، مستقیما در تعیین طینت و طبع فرزندی که خدا می‌خواهد توسط آنها خلق کند، دخالت دارند.

پس اگر فرزندانی با طبع خوب و طینت پاک می‌خواهیم و چنانچه در آرزوی نوگلانی صالح و با تربیت نیکو هستیم، باید به خودمان بیاییم.

اگر گذشته‌ای پر خطا و سیاه داشته‌ایم یا چنانچه شایسته است، در مسیر رضای خدا نبوده‌ایم، می‌توانیم همین لحظه تصمیم بگیریم که این اوضاع نابسامان را تغییر دهیم.

-    بابت خطاهای گذشته استغفار کنیم؛

-    در جهت اصلاح یا جبران رفتار نادرست‌مان تلاش نماییم؛

-    با پروردگار خود، خلوت کنیم و بگوییم می‌خواهیم سرنوشت خود و فرزندمان را اصلاح کنیم.

-    امیدمان را از دست ندهیم و بدانیم خداوند، غفّار الذنوب و ارحم الراحمین است.

-    از رحمت واسعه‌ی خدا – امام زنده‌ی زمان – بخواهیم در این مسیر یاری‌مان کند تا ان شاءالله صاحب فرزندانی صالح که مایه‌ی رضایت خدا و حجتش هستند، شویم.

     

تاثیر انتخاب همسر در تربیت فرزند!

هنگامی که مردی به خواستگاری خانمی می‌رود و یا خانمی به پیشنهاد ازدواج آقایی پاسخ مثبت می‌دهد، در واقع در حال انتخاب کردن مادر یا پدرِ فرزندش نیز هست. او با این انتخاب، تصمیم می‌گیرد فرزندش از خصوصیات خَلقی و خُلقیِ چه کسی ارث ببرد.

یادمان باشد همچنانکه رنگ چشم و مدل مو و حالت چهره (خصوصیات خَلقی) از پدر و مادر به فرزند منتقل می‌شود، خصوصیات خُلقی و رفتاری نیز به از ایشان به ارث می‌رسد. اگر پدر یا مادری تند خو باشد، یا حسود باشد، خسیس، افسرده، شکّاک یا تنبل و بی مسوولیت باشد، ... هنگام انعقاد نطفه این خصوصیات را به فرزندش انتقال می‌دهد. در مقابل، شجاعت، سخاوت، مهربانی، بردباری، ... هم می‌تواند از طریق وراثت از والدین به فرزند، منتقل شود.

شاید داستان محمد حنفیه را در جنگ جمل شنیده باشید. محمد حنفیه یکی از فرزندان امیر مومنان از مادری به نام خولة دختر ایاس حنفیه بود. حضرت علی علیه السلام در جنگ جمل، به محمد حنفیه ماموریتی دادند؛ اما محمد درنگ کرد و گفت «یا امیرالمومنین؛ این تیرها را نمی‌بینید که مثل قطرات باران از آسمان می‌بارند؟» حضرت علی که دیدند پسرشان ترسیده، به سینه‌ی او زدند و پدرانه گفتند «این رگه‌ی ترس را از مادرت به ارث برده‌ای.» یعنی من درک می‌کنم ترست ناشی از چیست؛ این ترس را از مادرت به ارث برده‌ای. بعد برای اینکه به محمد حنفیه فرصت داده باشند که بر ترسش غلبه کند، پرچم را خودشان بر دست گرفتند و به سمت دشمن تاختند. پس از مدتی بازگشتند و پرچم را به محمد دادند و گفتند حالا برو و تعلّل اولیه‌ات را جبران کن.[2]

از آن طرف، این نکته را هم داریم که امیر مومنان مدت‌ها پس از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، به برادرشان که نَسَب شناس بود، گفتند به دنبال همسری شجاع برای ایشان باشد تا فرزندانی که به دنیا می‌آورد هم، شجاع و دلیر باشند. عقیل، «ام البنین» را پیشنهاد کرد که دختری باتقوا و با کمالات اخلاقی منحصر بفرد بود و خاندانش در شجاعت، کرم، اخلاق، هنر و وجاهت اجتماعی و بزرگواری پس از قریش، سرآمد قبایل دیگر بودند. عقیل به امیر مومنان گفت: «با ام البنین ازدواج کن زیرا در عرب شجاع‌تر از پدران و خاندان وی نیست.»[3] حضرت عباس و سه برادر شجاعش که در واقعه‌ی کربلا دلیرانه از امام زمان‌شان دفاع کردند، ثمره‌ی همین ازدواج بودند.

همچنانکه در این دو نمونه مشاهده نمودید، محمد حنفیه و حضرت عباس هر دو، پسران امیرالمومنین بودند اما از مادران‌شان خصوصیاتی را به ارث برده بودند که در حالات و روحیات این دو برادر، تاثیر متفاوتی گذاشته بود.

از همین روست که رسول رحمت همواره سفارش می‌کردند در انتخاب همسر به اصل و ریشه و خانواده‌ی او هم توجه داشته باشید. چراکه رگ و ریشه‌ی زن و مرد در خصوصیات فرزندشان تاثیرگذار است.[4] اصالت خانوادگی مهم است. البته اصالت به معنای صحیح آن. وگرنه اینکه برادرش پزشک است، پدرش وکیل است، مادرش استاد دانشگاه است، نشانه ی اصالت نیست. باید دید آیا صداقت، اعتقاد به خدا، مردم داری، مهربانی، خانواده دوستی، حق پذیری، امانتداری، حلال خواری، .... در این خاندان ارزش محسوب می‌شود؟ آیا به آن پایبند بوده‌اند؟

    

بنابراین، تا اینجا به این جمع بندی رسیدیم که: شرایط تربیتی و اخلاقیِ من یا همسرم و مجموعه‌ی رفتارها و گفتارهای ما، به شدت و مستقیما در تربیت فرزندمان و شکل گیری عادات و صفات او و حتی تعیین طبع و طینتش تاثیر خواهد داشت. این، یعنی تربیت فرزند، به سال‌ها پیش از ازدواج پدر و مادرش باز می‌گردد؛ حتی به نسل‌های پیش‌تر!

طبیعتا آنچه در نسل‌های پیش اتفاق افتاده، از دست ما خارج بوده؛ اما اصلاح رفتار خودمان و یا حتی کم کردنِ تاثیرات منفی که از نسل‌های قبلی بر زندگی ما و فرزندان‌مان سایه انداخته، تحت اختیار و تصمیم گیری ماست. پیش از هر چیز خاضعانه و عاجزانه از درگاه رحمت الهی طلب کنیم و از امام مهربان زمان‌مان بخواهیم تا ما را در این مسیرِ پر چالش یاری کنند.

افرادی که هنوز ازدواج نکرده‌اند، علاوه بر خودسازی و اصلاح رفتار خود، شریکی برای زندگی انتخاب کنند که دارای سجایای اخلاقی و صفاتی نیکو باشد و بتواند زمینه‌ی تربیتیِ شایسته‌ای برای فرزندشان به ارمغان آورد. در این مسیر هم توکل به خدا و تمسک به امام زمان را فراموش نکنیم.

حالا فرض کنیم زن و مرد، از مرحله‌ی انتخاب همسر گذشته‌اند و با هم ازدواج نموده‌اند. هر کدام هم تلاش کرده‌اند رفتارهای ناشایست‌شان را اصلاح کنند و با تمرین و جهاد نفس، واجد خصایص رفتاریِ پسندیده‌ای همچون مهربانی، صداقت، امانتداری، بخشندگی، پاکیِ چشم و دل، ... گردند. در مرحله‌ی بعد، باید ملاحظاتی را پیش از انعقاد نطفه و حین انعقاد نطفه رعایت کنند تا ان‌شاءلله مقدمات تولد فرزندی صالح ایجاد گردد. در جلسات آینده به این موضوع خواهیم پرداخت.

      

نکات مهم این جلسه:

-   مقصود از کلام رسول خدا از اینکه فرمودند هفت سال نخست زندگی، بازه‌ی سیادت و امیریِ فرزند است، این نیست که تربیت فرزند از بعد از هفت سالگی آغاز شود. بلکه باید در تربیت او در این بازه‌ی زمانی از روش ویژه‌ای که مناسب سن و روحیه‌شان است، استفاده گردد. مثلا بدون امر و نهی، خشونت، تهدید، اجبار، ...

-    بر اساس آموزه‌های اهل بیت علیهم السلام، آغاز تربیت فرزند، به پیش از ازدواج والدین باز می‌گردد.

-    علاوه بر خصوصیات خَلقی (مانند رنگ چشم و ...)، خصوصیات خُلقی (مانند خساست یا شجاعت) نیز از والدین به فرزندان ارث می‌رسد.

-    یادمان باشد فردی را که به عنوان همسر انتخاب می‌کنیم، انتقال دهنده‌ی یک سری صفات اخلاقی و تربیتیِ خاص به فرزندمان خواهد بود.

-    پیش از اقدام به فرزندآوری، با خودسازی، نواقص تربیتی و اخلاقی خود را تا حد ممکن برطرف نماییم تا بستر تربیتیِ مناسبی برای فرزندمان ایجاد گردد.

-    در مسیر خودسازی و اصلاح خطاهای گذشته، استغفار، جبران، پشتکار، نا امید نبودن از رحمت خدا را فراموش نکنیم.

-    از خدا و امام زنده‌ی زمان بخواهیم ما را در اصلاح رفتار خود، انتخاب همسر شایسته و تربیت فرزند صالح یاری فرمایند.

   

منبع: خانه کودک و نوجوان بنیاد محمد (ص) 

              


[1] "الْوَلَدُ سَیدٌ سَبْعَ سِنِینَ وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنِینَ وَ وَزِیرٌ سَبْعَ سِنِین‏": بحارالانوار، ج 101، ص 95.

[2] "دفع أمیر المؤمنین ع یوم الجمل رایته إلى محمد ابنه و قد استوت الصفوف و قال له احمل فتوقف قلیلا فقال یا أمیر المؤمنین‏ أ ما ترى السماء كأنها شآبیب‏ المطر فدفع فی صدره و قال أدركك عرق من أمك ثم أخذ الرایة بیده ... و حمل علی ع بالرایة فضعضع‏ أركان عسكر الجمل دفع إلیه الرایة و قال امح‏ الأولى‏ بالأخرى‏": بحارالانوار، ج 42، ص 98 تا 100.

[3] "وقد روی أن أمیر المؤمنین علیا علیه‌السلام قال لأخیه عقیل ـ وكان نسابة عالما بأنساب العرب وأخبارهم ـ : انظر الى امرأة قد ولدتها الفحولة من العرب لأتزوجها فتلد لی غلاما فارسا. فقاله : تزوج ام البنین الكلابیة فانّه لیس فی العرب أشجع من آبائها‏": عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، ص 357.

[4] به عنوان نمونه رسول رحمت فرموده‌اند: "تَزَوَّجُوا فِی الْحُجْزِ الصَّالِحِ فَإِنَّ الْعِرْقَ دَسَّاس‏" یعنی: با خانواده‌ی صالح وصلت کنید چراکه عِرق (رگ و ریشه) اثر دارد: مکارم الاخلاق، ص 197. 

به یاد داشته باشیم فرزندان ما آنگونه که ما دوست داریم، نمی‌شوند؛ بلکه آنگونه می‌شوند که هستیم!

logo test

ارتباط با ما