شیعه کیست و چه می گوید؟ -درس ششم: امامت؛ چهارمین اصل اعتقادیِ شیعه

 

flower 12

    

    بسم الله الرحمن الرحیم

شیعه کیست و چه می‌گوید ؟

   

نوشته‌ی: مسعود بسیطی و زهرا مرادی

   

در دوره‌ی «شیعه کیست و چه می‌گوید؟» درباره‌ی ظهور تشیّع و مبانیِ اعتقادیِ شیعه و در واقع، معرفی اسلام حقیقی سخن خواهیم گفت.

    

درس ششم: امامت؛ چهارمین اصل اعتقادیِ شیعه

   

مروری بر درس گذشته:

در درس پنجم ، درباره‌ی «نبوت» و اعتقاد شیعیان به اینکه خداوند مهربان 124000 نفر از برترین، راستگوترین و امین‌‌‌‌ترین بندگانش را به عنوان پیام‌آور و هدایتگر به سوی مردم فرستاد تا راه سعادت و هدایت را به مردم نشان دهند، صحبت کردیم. گفتیم کسی که به «توحید» و بی همتاییِ خداوندِ یکتا معتقد باشد، به این نتیجه‌‌ می‌رسد که چون خداوند با هیچ ابزاری قابل درک، شناخت و دسترسی نیست، لاجرم آدمیان به فرستادگانی از جانب او نیازمندند تا در معرفت خالق‌‌‌‌‌‌شان به بیراهه نروند و بدانند آفریدگارشان از ایشان چه‌‌ می‌خواهد، چه رفتاری باعث سعادت‌‌‌‌‌‌شان و چه کارهایی سبب فلاکت‌‌‌‌‌‌شان می‌شود، ...

همچنین، راه شناخت حقانیت انبیاء و اهداف بعثت ایشان بیان گردید. در انتها نیز به صورت ویژه درباره‌ی آخرین پیامبر یعنی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلمصحبت شد و از بشاراتی که پیامبران گذشته درباره‌ی ایشان داده بودند، نمونه‌هایی ارائه گردید. سپس به این سوال مهم رسیدیم که: «آیا خداوند حکیم، پس از آخرین رسولش، سلسله‌ی هدایت را ابتر و نیمه کاره رها نموده؟ آیا بر خلاف انبیای پیشین، پیامبر خاتم برای خود، جانشینی الهی معرفی نفرموده است؟»

در این درس، در راستای پاسخ به سوال فوق، به تبیین اصل چهارم از اصول پنج‌گانه‌ی تشیّع یعنی «امامت»‌‌ می‌پردازیم.

   

اصل چهارم در اعتقادات شیعی: امامت

«امامت» از واژه‌ی «امام» به معنای پیشوا، سرپرست و کسی که گروهی از او تبعیت‌‌ می‌کنند، گرفته شده است.[1] بدین ترتیب در معنای «امامت»، هم مفهوم «رهبری و ریاست» و هم «تبعیت و پیروی» نهفته است.

شیعیان معتقدند خداوند متعال، پس از رسول خاتم، آدمیان را بدون هدایتگر و سرپرستی الهی رها نکرده و دوازده نفر از برترین بندگانش را به عنوان «امام» و جانشین آخرین پیامبرش انتخاب و معرفی فرموده است. پذیرشِ سرپرستیِ ایشان و پیروی از کلام‌شان، همانند پذیرش رسول خدا و پیروی از کلام خدا واجب و ضروری است. چنین باوری جزو اصول اعتقادی شیعه است و اصطلاحا «امامت» نام‌‌ می‌گیرد.

     

دلایل عقلیِ ضرورت اعتقاد به امام

کدام رهبرِ عاقلی است که در غیبت خود، برای پیروانش جانشینی معرفی نکند؟

کدام معلمِ دلسوزی است که در نبودِ خویش، جایگزینی به جای خود تعیین نکند؟

کدام سرپرستِ دوراندیشی است که افراد تحت حمایتش را پس از خود، سرگردان و بی سرپرست رها نماید؟ ...

پس چگونه رسول خاتم که عاقل‌‌‌‌‌‌‌‌ترین و دلسوزترین رهبر برای امّت بودو سال‌‌ها برای هدایت و تربیت مردم زحمت کشیده بود، بی آنکه برای امّتش سرپرست و هدایتگری شایسته و قابل اعتماد معرفی کند، آنها را رها کرده باشد؟

نه تنها رسول خاتم، بلکه همه‌ی پیامبرانِ پیشین، بر این ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سنّت‌‌ بودند که امت‌‌‌‌‌‌شان را بدون تعیین و معرفی جانشینی قابل اعتماد، ترک‌‌ نکنند. رسول خاتم نیز به همین رویه‌ی عقلانی عمل نمود و پیش از رحلت، جانشینان پس از خود را به وضوح به مردم معرفی فرمود.[2]

از سوی دیگر، همچنانکه در توضیح اهداف بعثت پیامبران گفته شد، انسان‌‌ها نیازمند وجود فرستاده‌‌‌‌‌ای ضمانت شده از جانب خدا هستند تا فطرت‌‌‌‌‌‌شان را بیدار کند، عقل‌‌‌‌‌‌شان را رشد دهد، معرفت صحیح خدای یگانه را در کام‌‌‌‌‌‌شان بریزد، کلام خدا را تبیین کند، تحریفاتِ به وجود آمده در دین را اصلاح نماید، ... اما با ختم رسالت و پایان ارسال پیامبران، چه کسی پس از پیامبر خاتم،

-    فطرت مردم را بیدار خواهد نمود،

-    عقل‌‌‌‌‌‌شان را رشد خواهد داد،

-    در جهت شکوفایی اخلاق، تربیت‌‌‌‌‌‌شان خواهد نمود،

-    معرفت حقیقیِ خدای یگانه را در جان‌‌‌‌‌‌شان خواهد ریخت،

-    کلام خدا را تبیین خواهد نمود،

-    تحریفات و انحرافات دین را اصلاح خواهد کرد؟

چنانچه نپذیریم در ادامه‌ی سلسله‌ی نبوت، «امامت» قرار دارد و خداوند جانشینانی را برای آخرین پیامبرش انتخاب فرموده، آیا هدایت بنی آدم منقطع‌‌ نمی‌ماند؟ آیا رسالت پیامبران ناقص اعمال‌‌ نمی‌گردد؟

از همین روست که خداوند حکیم نیز‌‌ به صراحت می‌فرماید مردم هیچ دوره‌‌‌‌‌ای را بدون هدایتگر رها نفرموده (وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ)[3] و به آخرین پیامبرش امر‌‌ می‌کند هدایتگرانِ پس از خود را به مردم معرفی کند و چنانچه این ماموریت را انجام ندهد، رسالت خویش را به پایان نرسانده است![4]

بنابراین، همچنان که در اعصار گذشته، بهترین، عالم‌ترین، عادل‌‌‌‌‌‌‌‌ترین و دلسوزترین فرد برای رسیدگی به امور دنیایی و آخرتیِ مردم، پیامبران و جانشینان ایشان بودند، پس از رسول خاتم نیز امامان به عنوان هدایتگر آسمانی، مربّی دلسوز و رافع اختلاف از جانب خدا انتخاب و معرفی شدند.

بدیهی است کلام خدا، احادیث نبوی و سیره‌ی پیامبر، به تنهایی‌‌ نمی‌توانند راهگشایی کامل و جامع برای مردم در امور مختلف باشند. چراکه

-    اولا همچنانکه پیامبر خاتم اذعان فرمود در طول 23 سال پیامبریِ ایشان فرصت نشد همه‌ی آنچه مورد نیاز مردم بود، به تفصیل بیان شود و تمامیِ آیات قرآن با تأویل و تفسیر کامل تبیین گردد.[5]

-    ثانیا اختلافات متعددی که در آرا، نظرات و برداشت‌‌‌‌های افراد مختلف از کلام خدا و رسولش، وجود دارد، گواه معتبری بر این مدعاست که مردم به تنهایی‌‌ نمی‌توانند از روی قرآن و سخنانِ به جا مانده از رسول خاتم به پاسخ صحیح برسند.

لذا برای رفع همه‌ی این چالش‌ها، به یک رافع اختلاف که به سرچشمه‌ی وحی متصل باشد، علم قرآن را در سینه داشته باشد و همچون پیامبر، پدرانه به دنبال سعادت و خوشبختی انسان‌‌ها باشد، نیاز است.

   

مستندات رواییِ ضرورتِ اعتقاد به امام

گذشته از دلایلِ عقلیِ ضرورتِ اعتقاد به امام، آیات و روایات متعددی وجود دارد که پذیرش امامان و تبعیت و پیروی از ایشان را حکم الهی و فریضه‌‌‌‌‌ای محکم بیان‌‌ می‌کند.

                                   

-    نمونه‌هایی از آیات قرآن کریم در اثباتِ ضرورتِ اعتقاد به امامت                            

O    آیه‌ی اطاعت از اولی الامر:

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم»[6]

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول و اولی الامر از خودتان را.

در آیه‌ی فوق، خداوند به ایمان آورندگان دستور داده علاوه بر اطاعت از خدا، از پیامبر و «اولی الامر» به معنای صاحبان امر نیز اطاعت کنند. از آنجا که واژه‌ی «اولی الامر» بلافاصله بعد از «رسول» آمده، بنابراین، همان اطاعت بی قید و شرطی که در مورد رسول خدا مورد نظر است، درباره‌ی «اولی الامر» نیز مطرح‌‌ می‌شود. اما این صاحبان امر، چه کسانی هستند که اینگونه مورد تایید خداوند متعال قرار دارند و مردم به اطاعت بی چون و چرا از ایشان امر شده‌اند؟

طبیعتا مردم در زمان پیامبر برای فهم این آیه و آیات دیگر به رسول خاتم مراجعه‌‌ کرده، از ایشان مقصود خداوند را از کلامش‌‌ می‌پرسیدند. رسول اکرم نیز در پاسخِ ایشان، به صراحت، اولی الامر را دوازده جانشین پس از خود معرفی فرمود و آنها را یک به یک نام برد.[7] روایات متعددی از اهل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سنّت[8] و شیعه[9] تاکید دارد که «اولی الامر» به امامانی که رسول خاتم به عنوان جانشینان پس از خود معرفی کرده بود، اطلاق‌‌ می‌گردد.

بنابراین، پس از رسول خاتم، مردم باید از دوازده جانشینی که خداوند متعال تعیین فرموده بود، اطاعت کنند.

   

O    آیه‌ی ولایت:

«إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاۃَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکا ۃَ وَ هُمْ راکِعُون»[10]

همانا سرپرست (ولیّ امر) شما تنها خداست و پیامبرش و آن مومنانی که نماز را بر پا‌‌ می‌دارند و در حال رکوع زکات‌‌ می‌پردازند.

این آیه، به ماجرایی اشاره دارد که در آن، امیر مومنان علی ابن ابیطالب هنگامی که سر نماز و در حال رکوع بود، انگشتر خود را به درمانده‌ی نیازمندی بخشید تا ناامید از مسجد مسلمانان بیرون نرفته باشد.

پس از این اتفاق، آیه‌ی فوق نازل شد و خداوند حکیم بار دیگر سرپرستان حقیقی و شایسته‌ی مردم را به روشنی به ایشان معرفی فرمود.

عموم شیعیان[11] و بسیاری از مفسران و محدثان اهل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سنّت،[12] شأن نزول این آیه را اقدام علی بن ابیطالب نقل کرده‌اند و ایشان را سرپرستِ معرفی شده از جانب خدا معرفی نموده‌اند.

بر این اساس، پس از رسول خاتم، سرپرستیِ مردم، به امیرمومنان علی بن ابیطالب و جانشینانِ الهی پس از ایشان‌‌ سپرده شده است.

     

O    آیه‌ی تبلیغ

«یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ ...»[13]

ای پیامبر آنچه را از سوی پروردگارت نازل شده [به مردم] ابلاغ کن و اگر نکنی رسالت او (خدا) را انجام نداده‌ای.

همچنان که از معنای آیه‌ی فوق، مشخص است، سخن از ابلاغ یک امر مهم است؛ آنچنان مهم که خداوند به پیامبرش پس از 23 سال مجاهدت‌‌ می‌فرماید اگر آن را نگویی، رسالت من را انجام نداده‌ای!

زمان نزول این آیه، به آخرین روزهای حیات پیامبر باز‌‌ می‌گردد. رسول خاتم در آن سال، قاصدانی را به مناطق مختلف فرستاد و از تمامی مسلمانان – زن و مرد، پیر و جوان، عرب و غیر عرب، سیاه و سپید – دعوت نمود برای مراسم حج در مکه حاضر شوند. مسلمانان از سراسر نقاط اسلامی خواسته‌ی پیامبر را لبیک گفتند و جمعیت عظیمی در حج شرکت کردند. پس از انجام مراسم، پیامبر به فرمان خدای تعالی به همگان دستور دادند تا همراه پیامبر، مکه را ترک کنند. به دنبال چنین فرمانی نه تنها زائرانی که مسیر بازگشت‌شان در جهت خلاف مسیر حرکت پیامبر بود (مانند اهل یَمَن) بلکه حتی اهالی مکه نیز با رسول خاتم همراه شدند.[14]

هنگامی که به منطقه‌ی غدیر خم رسیدند، خداوند آیه‌ی فوق را نازل نمود و فرمود آنچه فرمان دادم، به مردم ابلاغ کن. پیامبر نیز به همگان دستور توقف داد و فرمود:

باید پیام مهمی از جانب خداوند متعال به شما برسانم.[15]

من در آخرین روزهای حیاتم هستم.[16]

خداوند فرمان داده به شما ابلاغ کنم پس از من، علی بن ابیطالب و پس از علی، یازده تن از نسل او، سرپرست شما و جانشین من هستند.[17]

از آنها اطاعت کنید،[18]

یاری‌‌‌‌‌‌شان نمایید[19]

و به دشمنی با ایشان برنخیزید[20] ...

سپس از تک تک حاضران برای پذیرش علی بن ابیطالب و یازده امامِ پس از او بیعت و قول گرفت و فرمود این پیام مهم را حاضران به غایبان و پدران به فرزندان‌‌‌‌‌‌شان نسل به نسل برسانند.[21]

لذا شیعیان آیه‌ی «بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ...»[22] را مرتبط با ماجرای غدیر و معرفی امیر مومنان و فرزندان ایشان به جانشینیِ پیامبر‌‌ می‌دانند.[23] در کتب متعددی از دانشمندان اهل تسنّن اعم از تفسیر، حدیث و تاریخ نیز تاکید گردیده آیه‌ی فوق درباره‌ی علی بن ابیطالب نازل شده است.[24]

بنابراین، مطلب مهمی که اگر گفته‌‌ نمی‌شد، ماموریت پیامبر، ناتمام می‌ماند، موضوع معرفی جانشینانِ پیامبر پس از رسول خاتم بود که به امر خدا انتخاب شده بودند.

   

O    آیه‌ی اکمال دین

«الْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِیتُ لَکُمُ الاِسْلامَ دِیناً»[25]

امروز دین شما را برایتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم، و اسلام را براى شما [به عنوان‏] آیین پسندیدم.

این آیه، به اتفاق مهمی اشاره دارد که تکمیل کننده‌ی دین خدا و تمام کننده‌ی نعمت‌‌‌‌های بیشمار او به بندگانش است. اما چه امری از چنین درجه‌ی اهمیتی برخوردار است که اگر نباشد، دین خدا ناقص‌‌ می‌ماند؟

به تایید اکثریت مسلمانانِ شیعه و سنی آیه‌ی فوق نیز در روز غدیر خم نازل شده[26] و درباره‌ی اعلامِ سرپرستی و جانشینیِ علی بن ابیطالب است.[27]

بدین ترتیب، با استناد به آیه‌ی فوق، تا زمانی که موضوع سرپرستی مردم پس از رسول خاتم و امامتِ دوازده برگزیده‌ی خداوند به صورت رسمی به همگان ابلاغ نشد، دین خدا کامل نگشت و خداوند رحمان راضی نشد.

علاوه بر آیات متعدد درباره‌ی لزوم و ضرورت امامت که به برخی از آنها اشاره گردید، روایات مؤکدی از رسول خاتم وجود دارد که در آنها نیز وظیفه‌ی مسلمانان را پس از پیامبر، پیروی و تبعیت از امامانِ تعیین شده از سوی خدا بیان‌‌ می‌کند. به عنوان نمونه، به روایاتی که در ادامه نقل می‌شود، توجه فرمایید:

   

-         نمونه‌هایی از تاکید صریح پیامبر بر لزوم امامت

O    احادیث ولایت (سرپرستی):

«به راستی که علی از من و من از علی هستم و او سرپرست همه‌ی ایمان داران پس از من است!»[28]

با استناد به این حدیث و احادیث مشابه، رسول خاتم، مردم را پس از خود بدون سرپرست و رهبر رها نکرد و بهترین فردی را که‌‌ می‌توانست همچون پیامبر زمام امور را به دست بگیرد، به عنوان سرپرست مردم معرفی فرمود.

تعبیر ایشان درباره‌ی قرابت و سنخیت علی بن ابیطالب با رسول خاتم در این روایت، قابل توجه است. پیامبر با گفتن «علی از من و من از علی هستم» خیال همه را راحت نمودند که علی علیه السلامهمانند رسول خدا‌‌ می‌تواند سرپرستی عاقل، عادل، شجاع، مهربان، امین، صادق، ... برای مردم باشد. این روایت، مورد تاییدِ هم شیعیان و هم اهل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سنّت است.[29]

   

O    احادیث خلافت (جانشینی):

احادیث متعددی از رسول خاتم وجود دارد که درباره‌ی جانشینان خود صحبت کرده‌اند؛ اولینِ ایشان را علی بن ابیطالب معرفی نموده‌اند؛ تعداد آنها را دوازده نفر و نَسَبِ‌‌‌‌‌‌شان را از قریش اعلام فرموده‌اند و حتی در برخی مواقع، از تک تک ایشان نام برده‌اند. به نمونه‌‌‌‌هایی که در ادامه ذکر می‌شود، توجه فرمایید:

*   «و تو [ای علی] پس از من، در میان همه‌ی ایمان آورندگان، جانشین من هستی.»[30]

*   «پس از من دوازده جانشین است که همه‌ی آنها از قریش هستند.»[31]

*   «همانا جانشینان من و اوصیای من و حجت‌‌‌‌های الهی بر مردم پس از من دوازده نفرند. اولین‌‌‌‌‌‌شان برادرم علی بن ابیطالب و آخرین‌‌‌‌‌‌شان فرزندم مهدی است ...»[32]

*   «همانا وصیّ من و جانشین پس از من، علی بن ابیطالب است و پس از او دو نوه‌‌‌ام حسن و سپس حسین. به دنبال ایشان نُه امامِ ابرار از نسل حسین خواهند آمد: ... پس از حسین، پسرش علی؛ پس از علی، پسرش محمد؛ پس از محمد، پسرش جعفر؛ پس از جعفر، پسرش موسی؛ پس از موسی، پسرش علی؛ پس از علی، پسرش محمد، سپس پسرش علی؛ بعد از او پسرش حسن؛ سپس حجت فرزند حسن. اینان دوازده امام به تعداد نقبای بنی‌اسراییل هستند.»[33]

     

O    احادیث امامت:

روایات بسیاری از رسول خاتم درباره‌ی امامت علی بن ابیطالب و یازده فرزند ایشان در منابع شیعی و سنی به چشم‌‌ می‌خورد که آشکارا امامانی را که مردم باید به ایشان اقتدا کنند، معرفی‌‌ می‌فرماید. به عنوان نمونه به احادیث زیر توجه بفرمایید:

*   امامان پس از من این افراد هستند:

1- الهادی (هدایتگر) علی علیه السلام

2- المهتدی (هدایت کننده) حسن علیه السلام

3- الناصر (یاری کننده) حسین علیه السلام

4- المنصور (یاری شده) علی بن الحسین علیه السلام

5- الشافع (شفاعت کننده) محمد بن علی علیه السلام

6- النفّاع (بسیار نفع رساننده) جعفر بن محمد علیه السلام

7- الأمین (امین) موسی بن جعفر علیه السلام

8- الرضا (مورد رضایت) علی بن موسی علیه السلام

9- الفعّال (فعّال) محمد بن علی علیه السلام

10-المؤتمن (مورد اعتماد قرار گرفته) علی بن محمد علیه السلام

11- العلاّم (بسیار دانا) حسن بن علی علیه السلام

12- القائم (قیام کننده) که عیسی بن مریم علیه السلام، پشت سرش نماز‌‌ می‌خواند.[34]

*   درباره‌ی علی به من سه مورد وحی شد:او امام پرهيزکاران، سرورِ مسلمانان و رهبرِ روسفيدان تا بهشت‌هاي پر نعمت است.[35]

*   پس از من امامان، دوازده نفرند. اولین‌‌‌‌‌‌شان تو هستی یا علی و آخرین‌‌‌‌‌‌شان «قائم» است که خداوند به دست او شرق و غرب زمین را فتح‌‌ می‌کند.[36]

*   خداوند، علی را سرپرست و امامی قرار داد که اطاعتش بر هر موحّدی واجب است.[37]

*   هر که با علی مخالفت کند مورد لعنت خداست و هر که از او تبعیت نماید، مورد رحمت خداست.[38]

*   پس از من، علی سرپرست شما و به امر پروردگارتان امام شماست. سپس ادامه‌ی امامت در ذریه‌ی من و از فرزندان علی است.[39]

*   هیچ علمی نیست مگر اینکه آن را به علی داده‌‌‌ام و اوست امام آشکار.[40] از علی به سوی دیگری گمراه نشوید، و از او روی برمگردانید و از ولایتش سر باز نزنید.[41]

*   علی، جانشین رسول خدا و امیر مومنان و امام هدایتگر از جانب خداست.[42]

*   همانا خداوند دین تان را با امامت علی کامل گردانیده.[43]

*   ای مردم؛ با خدا بیعت کنید و با من بیعت نمایید و با علی امیرالمؤمنین و حسن و حسین و امامان از ایشان بیعت کنید.[44]

*   هر کس خدا و رسولش و علی و امامانی را که ذکر کردم اطاعت کند به رستگاری بزرگ دست یافته است.[45]

*   هرکس بمیرد در حالی که امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلی مرده است.[46] (یعنی: اگر کسی در زمان حیاتش امام زمان خود را نشناسد و از او پیروی نکند، هنگام مرگ، در جهل و بدون دین از دنیا‌‌ می‌رود. این درجه از تاکید بر ضرورت شناخت و پیروی از امامان نیز نشانه‌ی دیگری از ضرورت پذیرشِ امامت است.)

حال که به نمونه‌هایی از دلایل عقلی و مستندات رواییِ ضرورت اعتقاد به امامت، اشاره شد، زمانِ آن فرا رسیده تا با شئون و ویژگی‌‌‌‌های رفتاریِ امامان دوازده‌گانه که اهل بیت پیامبر خاتم نامیده‌‌ می‌شوند، بیشتر آشنا شویم:

   

آشنایی بیشتر با شئون و ویژگی‌‌‌‌های دوازده امام

-    تمسّک به امام، مانع گمراهی تا قیام قیامت

رسول خاتم بارها تاکید فرمود خداوند مهربان، پس از پیامبر برای مردم هر عصری امامِ هدایتگری قرار داده (وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ)[47] و هر کس به امام زمانش متمسّک شود، تا قیام قیامت گمراه‌‌ نمی‌شود. یکی از روایات مشهوری که به این موضوع اشاره دارد، حدیث متواتر ثقلین است:

«من در میان شما دو گوهر گرانبها به یادگار می‌گذارم: کتاب خدا و عترتم یعنی اهل بیتم. مادامی که به آن دو متمسک باشید، گمراه نخواهید شد.»[48]

در ارتباط با حدیث فوق، چند نکته لازم به ذکر است:

O    «تمسّک» يعني چسبيدن دو شيء به هم، به گونه‌ای که جدا کردن آن دو از هم بسيار دشوار باشد؛ مانند چسبيدن پوست به گوشت.[49]

O    رسول خاتم تاکید فرموده‌اند تمسّک به قرآن، در واقع همان تمسّک به اهل بیت و پرسیدن معنا و تأویل کلام خدا از ایشان است.[50] وگرنه بدون مراجعه به امامان هدایتگر، افراد‌‌ نمی‌توانند به مفهوم حقیقی آیات و مقصود خداوند از کلامش پی ببرند.[51]

O    رسول خاتم بارها در توضیحِ این حدیث، تصریح فرموده‌اند مقصود از اهل بیت همان امامان دوازده‌گانه هستند و حتی نام ایشان را عنوان کرده‌اند.[52]

O    بر اساس این روایت، مراجعه و تمسّک به امامان، مانع از گمراهی می‌شود.

   

-    کشتی نجات

رسول خاتم درباره‌ی ائمه‌ی دوازده‌گانه فرمود:

«علی، حسن، حسین و نُه امام از نسل حسین، به منزله‌ی کشتی نوح هستند که هرکس سوارش شد، نجات یافت و هرکه ترکش کرد، غرق شد.»[53]

   

-    مصون از هر خطا و آلودگی

خداوند متعال، این ضمانت را به انسان‌‌ها داده که دوازده امام برگزیده، از هر خطا، اشتباه و گناهی پاکند و یا به بیان دیگر، «معصوم» هستند:

«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ[54] وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»[55]

همانا خداوند چنین اراده فرموده تا هر آلودگی را از شما اهل بیت بزدايد و شما را پاک و پاكيزه گرداند.

بنابراین، مردم‌‌ می‌توانند با خیالی آسوده به امام مراجعه کنند و برای مسائل مختلف زندگی‌‌‌‌‌‌شان – اعم از دنیایی و آخرتی - از ایشان راهنمایی و راهکار بگیرند.

   

-    دلسوزتر از پدر، مهربان‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر از مادر

رسول خاتم بارها خود و امیر مومنان علی بن ابیطالب و به تَبعِ ایشان، سایر امامان را «پدر امت» معرفی فرمود. پدرانی دلسوز که در راه خوشبختی مردم از جان و مال خود‌‌ می‌گذشتند و ناملایمات روزگار را به جان‌‌ می‌خریدند.[56]

به فرموده‌ی امام رضا علیه السلام (هشتمین امام و جانشین پس از رسول خاتم)، «امام» پدری دلسوز و مادری مهربان نسبت به طفل کوچک است.[57] همچنانکه پدران، تمام تلاش و امکانات خود را برای خوشبختیِ فرزندان‌‌‌‌‌‌شان صرف‌‌ می‌کنند و همانگونه که مادران، نسبت به جگرگوشه‌‌‌‌های کوچک‌‌‌‌‌‌شان از هیچ محبتی، مضایقه‌‌ نمی‌کنند، امام نیز با مردم به گونه‌‌‌‌‌ای رفتار‌‌ می‌کند که گویا پدر و مادر ایشان - بلکه دلسوزتر از پدر و مادر حقیقی‌شان[58] - است.

اهمیت جایگاه والدینی که متحمّل زاد و ولد و رشد و تربیت فرزند، شده‌اند، بر کسی پوشیده نیست. اگر آنها و حمایت‌‌ها و مراقبت‌‌‌‌های‌‌‌‌‌‌شان نبود، آن طفل یا به دنیا‌‌ نمی‌آمد و یا در همان ماه‌‌‌‌های اولیه پس از تولد از بین‌‌ می‌رفت. از همین رو رسول خاتم تأکید‌‌ می‌فرماید هرقدر هم تلاش کنید، حتی قادر به جبران نمودنِ یک لحظه از رنج و سختی که مادر هنگام تولد طفل خود متحمل شده، نیستید.[59] با این وجود، به فرموده‌ی رسول رحمت، حق امام، بالاتر از حق پدر و مادر جسمانیِ انسان است. ایشان‌‌ می‌فرماید:

«من و علی دو پدر این امّت هستیم و حقّ ما بر این امّت، از حقّ پدرِ نَسَبی‌‌‌‌‌‌شان بیشتر است؛ زیرا اگر از ما اطاعت نمایند، آنان را از آتش نجات‌‌ می‌دهیم و به بهشت رهنمون‌‌ می‌شویم و از راه بندگی خدای متعال، آنان را به برگزیدگان آزاده ملحق‌‌ می‌کنیم.»[60]

   

-    برترین در تمامی صفات نیکو

از نشانه‌‌ها و ویژگی‌‌‌‌های امام، آن است که در هر صفتِ نیکویی، برترین است. عالِم‌ترین، حکیم‌ترین، پرهیزکارترین، عاقل‌ترین، شجاع‌ترین، سخاوتمندترین، عابدترین، ... در میان همگان است.[61] این مسئله آنچنان آشکار و غیر قابل انکار بود که حتی دشمنان اهل بیت نیز در موقعیت‌‌‌‌های مختلف به آن اقرار‌‌ می‌کردند.[62]

   

-    پناهگاه امن (کهف حصین)

امام، پناهگاهی امن برای آنانی است که در دشواری‌‌‌‌های زندگی به ایشان پناه‌‌ می‌برند.[63] خواه، دوست باشند یا دشمن؛ ایشان را به امامت قبول داشته باشند یا نه؛ مسلمان باشند یا غیر مسلمان ...[64]

   

-    دانا به همه‌ی علوم

کسی که قرار است دیگران به او اعتماد کنند و سرپرستی و هدایت خود را به او بسپرند، باید عالِم‌‌‌‌‌‌‌‌ترین و دانشمندترین فرد در کره‌ی زمین باشد.

با مطالعه، تحقیق و آزمون و خطا شاید بتوان به علوم بشری مانند فیزیک و شیمی و پزشکی تا حد زیادی دست یافت اما آیا کسی‌‌ می‌تواند ادعا کند به کُنه آن علوم پی برده و هیچ نکته‌ی مجهولی برایش باقی نمانده است؟ آیا‌‌ می‌توان با همین روش به علوم ماورایی نیز دست یافت و یا به جزییات گذشته و اتفاقات آینده علم پیدا کرد؟ آیا اگر همه‌ی دانشمندان دست به دست هم دهند با تکیه بر استعدادها و هوش و دانش خود‌‌ می‌توانند حقایق مربوط به زندگی قبل از این عالَم و حیات پس از این دنیا را آشکار کنند و بی هیچ شک و تردیدی به همه‌ی سوالات بشر در این حوزه‌‌ها پاسخ دهند؟       البته که نه.

اما آیا گر خداوند عالِمِ قادرِ متعال اراده فرماید همه‌ی علوم گذشته و آینده، زمینی و ماورایی، ... را به برخی از بندگانش عطا کند، امکان پذیر است یا خیر؟ البته که هست!

خداوند حکیم از باب رحمتش رسول خاتم و جانشینان او را مخزن علم خود قرار داده و آنها را به همه‌ی علوم دانا گردانده است.[65]در طول تاریخ همواره اهل بیت علیهم السلام مطمئن‌‌‌‌‌‌‌‌ترین مرجع علمی مردم و دانشمندان بوده‌اند و هیچ کسی نبوده که سوالی از ایشان بپرسد و بی پاسخ مانده باشد. آنها خود از مردم دعوت‌‌ می‌کردند از این موهبت الهی استفاده کنند و سوالات خویش را از ایشان بپرسند. تا جایی که امیر مومنان بارها به مردم فرمود: «بپرسید پیش از آنکه مرا از دست دهید»[66].

اما افسوس که مردم نه عظمت جایگاه علمی ایشان را درک نمودند و نه به خود رحم کردند تا با بهره‌مندی از علمِ ائمه، دنیا و آخرت‌‌‌‌‌‌شان را آباد سازند. بلکه انتهای معرفت و خلاقیت‌‌‌‌‌‌شان این بود که از تعداد موهای سرشان سوال کنند![67]

   

-    انتخاب شده از جانب خداوند

برتر و بالاتر از همه‌ی شئون و ویژگی‌هایی که درباره‌ی امامان برشمردیم، این است که ایشان، انتخاب شده‌ی خداوند حکیم هستند. قطعا خالقِ قادرِ متعال، بهتر از هرکسی‌‌ می‌داند چه کسی شایسته‌ی سرپرستیِ مردم است و صلاحیت هدایت ایشان را دارد (اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ‏ رِسالَتَه).[68]

   

امام زنده‌ی این عصر

همانطور که گفته شد رسول خاتم برای سرپرستی و هدایتِ انسان‌‌‌‌های پس از خود، دوازده جانشین و امام از جانب خداوند متعال معرفی فرمود. پیامبر رحمت بارها و بارها تاکید نمود خوشبختی و هدایت مردم در گرو مراجعه‌ی ایشان به امام زمان‌‌‌‌‌‌شان و یاری اوست. اما پس از پیامبر، اکثریت مردم، حکم آشکار خداوند و وصیت مهم پیامبر را نادیده گرفتند و امامان را رها کردند. آنها نه تنها از امام زمان خویش تبعیت نکردند، بلکه در مقابل دشمنان حق و انسانیت نیز ایشان را تنها گذاشتند و به یاری امام نشتافتند.

بدین ترتیب، انسان‌‌‌‌های شرور و حسودی که توجه مردم به امام را تهدیدی برای قدرت و اعتباری که از طریق ظلم و پایمال کردن حقوق دیگران کسب کرده بودند،‌‌ می‌دیدند، از فرصتِ تنها ماندنِ امام سوء استفاده کردند و امامان را یکی پس از دیگری به شهادت رساندند. تا اینکه نوبت به امامتِ دوازدهمین و آخرین امام یعنی حضرت مهدی علیه السلامرسید.

از آنجا که مردم، قدر نعمتِ وجود امامان پیشین را ندانسته بودند، خداوند نیز بر ایشان غضب کرد و آخرین هدایتگر خود را از دسترس انسان‌‌ها خارج نمود تا جان عزیزش حفظ شود.

اما معنای این غیبت چیست و تا چه زمانی به طول‌‌ می‌انجامد؟

دسترسی به هدایتگر غایب چگونه امکان پذیر است؟

مردم این زمان، چگونه از هدایت امام غایب بهره‌مند گردند؟ ...

پاسخ این سوالات در درس هفتم بیان‌‌ می‌شود.

                                       

نکات مهم درس ششم:

-    «امامت» از واژه‌ی «امام» به معنای پیشوا، سرپرست و کسی که گروهی از او تبعیت‌‌ می‌کنند، گرفته شده و معنای اصطلاحی آن، پذیرشِ سرپرستیِ دوازده جانشینِ الهی پس از رسول خاتم است.

-     رسول خاتم به امر خداوند دوازده جانشین پس از خود تعیین کرد و به همگان سفارش نمود به امام زمان خود مراجعه کنند، از آنها پیروی نمایند و یاری‌‌‌‌‌‌شان کنند.

-     دوازده جانشین رسول خاتم عبارتند از:

O    امام اول: علی بن ابیطالب، امیر مومنان علیه السلام

O    امام دوم: حسن بن علی علیه السلام

O    امام سوم: حسین بن علی علیه السلام

O    امام چهارم: علی بن الحسین علیه السلام

O    امام پنجم: محمد بن علی علیه السلام

O    امام ششم: جعفر بن محمد علیه السلام

O    امام هفتم: موسی بن جعفر علیه السلام

O    امام هشتم: علی بن موسی علیه السلام

O    امام نهم: محمد بن علی علیه السلام

O    امام دهم: علی بن محمد علیه السلام

O    امام یازدهم: حسن بن علی علیه السلام

O    امام دوازدهم: حجت بن الحسن المهدی علیه السلام

-     به فرموده‌ی رسول خاتم هر کس امام زمانش را نشناسد و از او تبعیت نکند، با مرگ جاهلی و بدون دین مرده است.

-     دلایل عقلیِ ضرورت اعتقاد به امام

O    هر رهبر دلسوز و سرپرست دوراندیشی در نبودِ خویش جانشینی برای افرادِ تحتِ سرپرستی‌اش انتخاب‌‌ می‌کند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سنّت همه‌ی پیامبران هم همین بوده که جانشینِ پس از خود را به مردم معرفی‌‌ می‌کردند.

O    آنچه در ضرورت وجود پیامبران گفته شد، پس از ختم رسالت نیز صدق‌‌ می‌کند و انسان‌‌ها همچنان به فرستاده‌‌‌‌‌ای آسمانی نیاز دارند تا فطرت‌‌‌‌‌‌شان را بیدار سازد، عقل‌‌‌‌‌‌شان را رشد دهد، کلام خدا را تبیین کند، انحرافات دین را اصلاح نماید، اختلافات‌‌‌‌‌‌شان را رفع فرماید، ...

-     مستندات رواییِ ضرورتِ اعتقاد به امام

O    آیه‌ی اطاعت از اولی الامر / آیه‌ی ولایت / آیه‌ی تبلیغ / آیه‌ی اکمال دین

O    احادیث ولایت / احادیث خلافت / احادیث امامت

-     شئون و ویژگی‌‌‌‌های دوازده امام

O    تمسّک به امام، مانع گمراهی تا قیامت

O    کشتی نجات

O    مصون از هر خطا و آلودگی

O    دلسوزتر از پدر، مهربان‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر از مادر

O    پناهگاه امن (کهف حصین)

O    دانا به همه‌ی علوم

O    برترین در تمام صفات نیکو

      

منبع: پایگاه علمی فرهنگی محمد (ص)

   


[1] "[امام] کسی است که به پیشواییِ او در قول و فعل، اقتدا‌‌ می‌شود": ترجمه مفردات راغب، ج 1، ص 197. ؛ "امام آنست كه از وى پیروى و به وى‏ اقتدا شود، خواه انسان باشد یا كتاب یا غیر آن، حق باشد یا باطل‏": قاموس قرآن، ج 1، ص 120 و 121.

[2] حضرت علی علیه السلام در این مورد‌‌ می‌فرماید: "وَ خَلَّفَ فِيكُمْ مَا خَلَّفَتِ الْأَنْبِيَاءُ فِي أُمَمِهَا إِذْ لَمْ يَتْرُكُوهُمْ هَمَلًا بِغَيْرِ طَرِيقٍ وَاضِحٍ وَ لَا عَلَمٍ قَائِم‏" یعنی: پیامبر خاتم، در ميان شما مردم جانشينانى برگزيد همچنانكه تمام پيامبران گذشته براى امّت‌هاى خود جانشینی برگزيدند، چون انبيا هیچگاه مردم را سرگردان و بدون رهبر و راه روشن رها نمى‌كردند: نهج البلاغه، خطبه 1، ص 44. ؛ همچنین روایت شده که سلمان فارسی از رسول خاتم‌‌ می‌پرسد همه‌ی پیامبران، وصیّ و جانشینی برای خود داشته‌‌‌‌‌‌‌اند. وصیّ شما کیست؟ پیامبر هم پاسخ‌‌ می‌دهند: وصیّ من و نگهدارنده‌ی اسرار من و بهترین کسی که بعد از من باقی‌‌ می‌ماند و آن کس که وعده‌‌‌‌های مرا عملی‌‌ می‌کند و دیون مرا پرداخت‌‌ می‌کند، علی بن ابیطالب است: "إنَ لکلُ نبي وصیّاً فمن وصیُّک؟ ...قال فإنَ وصیّي وموضع سرّي وخیر من أترك بعدي وینجز عدتي وینقضي دِیني، عليّ بن أبي طالب": منابع اهل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سنّت: المعجم الکبیر، ج ٦، ص 221. ؛ فضائل الصحابة (احمد بن حنبل)، ج 2، ص 61٥، ح 10٥2. ؛ مجمع الزوائد (هیثمی)، ج 9، ص 113 و 114. ؛ فتح الباری (عسقلانی)، ج 8، ص 150. شبیه همین مضمون در منابع شیعی: علل الشرائع، ج 2، ص 469. ؛ کفایة الاثر، ص 147 تا 151.

[3] قرآن کریم، سوره رعد، آیه 7. رسول خدا در تبیین این آیه، دست خود را بر سینه‌ی علی علیه السلام گذاشت و فرمود: "وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ؛ ثم قال: انک منارة الأنام و غایة الهدی و أمیر القری و أشهد علی ذلک أنک کذلک" یعنی: «و برای هر قومی هدایتگری است» و یا علی تو روشنگر راه مردم و نهایت هدایت [آنها] و فرمانروای شهرها هستی و من بر این موضوع شهادت‌‌ می‌دهم: بحارالانوار، ج 23، ص 2.

امام صادق علیه السلام هم در تبیین این آیه فرموده‌اند: "كُلُّ إِمَامٍ هَادٍ لِلْقَرْنِ الَّذِی هُوَ فِیهِمْ" یعنی: هر امامی (از امامان دوازده‌گانه که رسول اکرم به فرمان خدا معرفی فرمود) هدایتگر عصری است که در آن است: بحارالانوار، ج 23، ص 3.

امام باقر علیه السلام نیز در تبیین «هاد» در آیه فوق، فرموده‌اند: "وَ لِكُلِّ زَمَانٍ مِنَّا هَادٍ يَهْدِيهِمْ إِلَى مَا جَاءَ بِهِ نَبِيُّ اللَّهِ ص ثُمَّ الْهُدَاةُ مِنْ بَعْدِهِ عَلِيٌّ ثُمَّ الْأَوْصِيَاءُ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِد" یعنی: برای همه‌ی زمان‌ها از ما (اهل بیت) هدایتگری است که مردم را به آنچه بر پیامبر و هدایتگر پس از او علی و سپس سایر اوصیاء یکی پس از دیگری، آمده،هدایت می‌کند: بحارالانوار، ج 16، ص 358.

در منابع اهل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سنّت نیز به این موضوع اشاره گردیده که رسول خدا در تبیین «هاد» ذیل آیه‌ی فوق به امیر مومنان اشاره کرده‌‌‌‌‌‌‌ و فرموده‌‌‌‌‌‌‌اند مقصود از هدایتگر، علی بن ابیطالب است. به عنوان نمونه بنگرید به: شواهد التنزيل، ج 1، ص 393. ؛ تفسیر الدر المنثور، ج 4، ص 608. ؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج 4، ص 372. ؛ تفسیر الطبری، ج 16، ص 357. ؛ فرائد السمطين، ج 1، 148. ؛ تفسير الرازی، ج 19، ص 14.

[4] خداوند در قرآن کریم‌‌ می‌فرماید: "یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ" یعنی: ای پیامبر؛ آنچه از سوی پروردگارت به سویت نازل شده به مردم ابلاغ کن چراکه اگر نرسانی، رسالت خدا را انجام نداده‌ای: سوره‌ی مائده، آیه 67. ؛ بزرگان اهل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سنّت این آیه را درباره‌ی حضرت علی علیه السلام‌‌ می‌دانند. به عنوان نمونه سیوطی از عبد الله بن مسعود نقل‌‌ می‌كند كه ما در زمان پیامبر این آیه را این گونه‌‌ می‌خواندیم: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیك من ربك ان علیا مولی المومنین» یعنی: ای پیامبر آنچه از پروردگارت به سویت نازل شده که همانا علی مولای مومنان است، به مردم ابلاغ کن: تفسیر الدر المنثور، ج 3، ص 117. ؛ فتح القدیر، ج 2، ص 69. ؛ همچنین بنگرید به: تفسیر ابن ابی حاتم، ج 4، ص 122، ح 6609. ؛ تفسیر روح المعانی، ج 3، ص 359.

[5] به عنوان نمونه بنگرید به وصیت پیامبر در روز غدیر که فرمود: "أَلَا إِنَّ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ أُحْصِيَهُمَا وَ أُعَرِّفَهُمَا فَآمُرَ بِالْحَلَالِ وَ أَنْهَى عَنِ الْحَرَامِ فِي مَقَامٍ وَاحِدٍ فَأُمِرْتُ أَنْ آخُذَ الْبَيْعَةَ مِنْكُمْ وَ الصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ مَا جِئْتُ بِهِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ الَّذِينَ هُمْ مِنِّي وَ مِنْهُ أَئِمَّةٌ قَائِمَةٌ مِنْهُمُ الْمَهْدِيُّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ الَّذِي يَقْضِي بِالْحَق‏" یعنی: بدانید که حلال و حرام بیش از آن است که من همه‌ی آن‌ها را بشمارم و معرفی کنم و بتوانم در یک مجلس به همهی حلالها دستور دهم و از همه‌‌ی حرامها نهی کنم. پس مأمورم که از شما بیعت بگیرم و با شما دست بدهم بر اینکه قبول کنید آنچه از طرف خداوند عزّ و جلّ درباره‌ی علی امیر مومنان و امامانِ بعد از او آوردهام که آنان از نسل من و اویند، [و آن موضوع] امامتی است که تا روز قیامت فقط در آن‌ها به پا خواهد بود، و آخر ایشان مهدی است و اوست که بر حق حکم خواهد کرد: احتجاج (طبرسی)، ج 1، ص 65. ؛ و نیز فرمود: "فَوَ اللَّهِ لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زَوَاجِرَهُ وَ لَا يُوَضِّحُ لَكُمْ تَفْسِيرَهُ إِلَّا الَّذِي أَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ ... مُعْلِمُكُمْ أَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع أَخِي وَ وَصِيِّي وَ مُوَالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَهَا عَلَيّ‏" یعنی: به خدا قسم، کسی باطن قرآن را برای شما بیان نمی‌کند و تفسیرش را برایتان روشن نمی‌کند مگر این شخصی که من دست او را می‌گیرم ... و به شما می‌فهمانم که «هر کس من صاحب اختیار اویم این علی صاحب اختیار او است». و او علی بن ابی طالب برادر و جانشین من است، ولایت او از جانب خداوند عزّ و جلّ است که بر من نازل کرده است: همان، ص 60.

[6] قرآن کریم، سوره نساء، آیه 59.

[7] جابر بن عبدالله انصاری‌‌ می‌گوید هنگامی که آیه اولی الامر نازل شد، به پیامبر عرض کردم: "یا رَسُولَ اللَّهِ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولُو الْأَمْرِ الَّذِینَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِكَ قَالَ هُمْ خُلَفَائِی یا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِینَ بَعْدِی أَوَّلُهُمْ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَینُ ثُمَّ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی ... ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِی بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی ثُمَّ عَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِی ثُمَّ سَمِیی وَ كَنِیی حُجَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ بَقِیتُهُ فِی عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی ..." یعنی: شما، خدا و رسولش را كه خودتان هستید به ما شناساندید. اما اولى الامر كه اطاعت او در مرتبه‌ی خدا و رسول قرار گرفته، كیست؟ رسول خدا فرمود: ای جابر، مراد از اولى الامر جانشینان من هستند كه اول آنها على بن ابی طالب علیه السّلام است؛ بعد حسن سپس حسین بعد على بن الحسین بعد محمد بن على ... بعد از او جعفر صادق بعد موسى بن جعفر و پس از او على بن موسى و بعد از او محمد بن على و بعد از او على بن محمد بعد از او حسن بن على بعد از او هم نام و هم كنیه من حجت خدا در روى زمین فرزند حسن بن على عسكرى: تفسیر البرهان، ج 2، ص 103. (ذیل آیه 59 سوره نساء)؛ بحارالانوار، ج 36، ص 250.

[8] به عنوان نمونه، حاکم حسکانی حنفی نیشابوری در کتاب «شواهد التنزیل» ذیل آیه 59، سوره نساء، پنج حدیث نقل کرده که در همه‌ی آنها از علی بن ابیطالب به عنوان مصداق روشن اولی الامر، یاد کرده است: شواهد التنزیل، ج 1، ص 191 تا 194. یکی از آن روایات عبارتند از: "عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ، أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى:«أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ»‌ قَالَ: نَزَلَتْ فِی عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ. قُلْتُ: إِنَّ النَّاسَ یقُولُونَ: فَمَا مَنَعَهُ أَنْ یسَمِّی عَلِیاً وَ أَهْلَ بَیتِهِ فِی كِتَابِهِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ: قُولُوا لَهُمْ: إِنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ عَلَى رَسُولِهِ الصَّلَاةَ وَ لَمْ یسَمِّ ثَلَاثاً وَ لَا أَرْبَعاً- حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ هُوَ الَّذِی فَسَّرَ ذَلِكَ، وَ أَنْزَلَ الْحَجَّ فَلَمْ ینْزِلْ: طُوفُوا سَبْعاً حَتَّى فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنْزَلَ: أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ‌ فَنَزَلَتْ فِی عَلِی وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ، وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أُوصِیكُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ أَهْلِ بَیتِی إِنِّی سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ لَا یفَرِّقَ بَینَهُمَا- حَتَّى یورِدَهُمَا عَلَی الْحَوْضَ فَأَعْطَانِی ذَلِكَ": همان، ص 191، ح 203.

[9] به عنوان نمونه بنگرید به روایاتِ تفسیر البرهان، ج 2، ص 103 تا 115. (ذیل آیه 59 سوره نساء). نمونه‌ی این احادیث در پاورقی شماره 7 آورده شده است.

[10] قرآن کریم، سوره مائده، آیه 55.

[11] به عنوان نمونه، بنگرید به روایاتی که در تفسیر البرهان، ذیل آیه 55 سوره مائده بیان شده (تفسیر البرهان، ج 2، ص 315 تا 326.) مانند: عده‌‌‌‌‌ای از یهودیان که مسلمان شده بودند، خدمت رسول خاتم رفتند و گفتند حضرت موسی به یوشع بن نون وصیت کرد و او را جانشین خود قرار داد. وصیّ شما کیست و سرپرست ما بعد از شما چه کسی است؟ آیه‌ی إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُوننازل شد. پیامبر به همراه ایشان به مسجد رفتند و سائلی را با انگشتر دیدند. از او سوال کردند چه کسی آن را به تو داده؟ گفت آن مردی که در حال نماز است و علی علیه السلام را نشان داد. پیامبر پرسید در چه حالی آن را داد؟ گفت وقتی در حال رکوع بود. پیامبر با شنیدن این حرف، تکبیر گفت و همراه ایشان بقیه‌ی مسلمانان نیز تکبیر گفتند. سپس پیامبر فرمود آگاه باشید که ولیّ و سرپرست بعدیِ شما علی بن ابیطالب است. مردم هم همگی گفتند راضی شدیم که الله پروردگارمان باشد؛ و اسلام دین‌مان و محمد پیامبرمان باشد و علی بن ابیطالب سرپرست‌مان باشد: همان، ص 318، ح 3167.

[12] به عنوان نمونه بنگرید به: تفسیر الدر المنثور، ج 3، ص 106. ؛اسباب النزول (واحدی)، ص 200. ؛تفسیر الزمخشری، ج 1، ص 649. ؛ تفسیر الرازی، ج 12، ص 383. ؛تفسیر الطبری، ج 10، ص 426. ؛ شواهد التنزیل (حسکانی)، ج 1، ص 221 تا 228. ؛ فتح القدیر، ج 2، ص 61. ؛ جامع الاصول، ج 8، ص 664. ؛ ذخائر العقبى، ج 1، ص 348. ؛ ...

[13] قرآن کریم، سوره مائده، آیه 67.

[14] رسول خدا به بلال چنین فرمان دادند: "یا بلال ناد فی الناس ان لا یبقی غدا احد الا علیل الا خرج الی غدیر خم" یعنی: ای بلال به مردم خبر بده فردا کسی جز ناتوانان [در مکه] باقی نماند و همگی به سوی غدیر خم رهسپار شوند: بحارالانوار، ج 37، ص 111.

[15] برگرفته از: "فَأَوْحَى‏ إِلَيَ‏ ... يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ فِي عَلِيٍّ يَعْنِي فِي الْخِلَافَةِ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع‏ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ ... إِنَّ جَبْرئیلَ هَبَطَ إِلَی مِراراً ثَلاثاً یَأْمُرُنی عَنِ السَّلامِ رَبّی – وَ هُوالسَّلامُ – أَنْ أَقُومَ فی هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ کُلَّ أَبْیَضَ وَأَسْوَدَ: أَنَّ عَلِی بْنَ أَبی طالِبٍ أَخی وَ وَصِیّی وَ خَلیفَتی (عَلی أُمَّتی) وَالْإِمامُ مِنْ بَعْدی، الَّذی مَحَلُّهُ مِنّی مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسی إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِی بَعْدی وَهُوَ وَلِیُّکُمْ بَعْدَالله وَ رَسُولِهِ ..." یعنی: خداوند به من چنین وحی کرده: «ای پیامبر ابلاغ کن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده درباره‌ی علی، یعنی خلافت علی بن ابی طالب و اگر انجام ندهی رسالت او را نرساندهای ...» جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام، پروردگارم - که او سلام است - مرا مأمور کرد تا در این محل به پا خیزم و بر هر سفید و سیاهی اعلام کنم «علی بن ابی طالب برادر من و وصیّ من و جانشین من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسی است جز اینکه پیامبری بعد از من نیست. و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش است»...: احتجاج (طبرسی)، ج 1، ص 59.

[16] "مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّهُ آخِرُ مَقَامٍ أَقُومُهُ فِي هَذَا الْمَشْهَدِ فَاسْمَعُوا وَ أَطِيعُوا" یعنی: ای مردم؛ این آخرین باری است که در چنین اجتماعی به پا می‌ایستم، پس گوش دهید و اطاعت کنید: همان.

[17] با استناد به کلام رسول خاتم در روز غدیر که فرمود:

-    "مِنْ بَعْدی عَلی وَلِیُّکُمْ وَ إِمامُکُمْ بِأَمْرِالله رَبِّکُمْ، ثُمَّ الْإِمامَةُ فی ذُرِّیَّتی مِنْ وُلْدِهِ إِلی یَوْمٍ تَلْقَوْنَ الله وَرَسولَهُ" یعنی: بعد از من علی صاحب اختیار شما و امام شما به امر خداوند است، و بعد از او امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات خواهید کرد.

-    "مَعاشِرَالنّاسِ، النُّورُ مِنَ الله عَزَّوَجَلَّ مَسْلوکٌ فِی ثُمَّ فی عَلِیٍ، ثُمَّ فِی النَّسْلِ مِنْهُ إِلَی الْقائِمِ الْمَهْدِی" یعنی: ای مردم؛ نور از جانب خداوند عزّ و جلّ در من نهاده شده و سپس در علی بن ابی طالب و بعد در نسل او تا مهدی قائم ...

-    "مَعاشِرَالنّاسِ، إِنِّی أَدَعُها إِمامَةً وَ وِراثَةً فی عَقِبی إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ وَقَدْ بَلَّغْتُ ما أُمِرتُ بِتَبْلیغِهِ" یعنی: ای مردم؛ من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثت آن در نسل خودم تا روز قیامت به ودیعه می‌سپارم، و من رسانیدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم.

-    "مَعَاشِرَ النَّاسِ أَنَا صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِيمُ الَّذِي أَمَرَكُمْ بِاتِّبَاعِهِ ثُمَّ عَلِيٌّ مِنْ بَعْدِي ثُمَّ وُلْدِي مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةٌ يَهْدُونَ إِلَى الْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُون (سوره اعراف، آیه 181.)"‏ یعنی: ای مردم؛ من راه مستقیم خداوندم که شما را به تبعیت آن امر نموده، و سپس علی بعد از من، و سپس فرزندانم از نسل او که امامان هدایت‌اند، به حق هدایت می‌کنند و به یاری حق به عدالت رفتار می‌کنند.

بنگرید به: خطابه غدیر، احتجاج (طبرسی)، ج 1، ص 58 تا 66.

[18] با استناد به کلام رسول خاتم در روز غدیر که فرمود:

-     "فَاعْلَمُوا مَعَاشِرَ النَّاسِ أَنَّ اللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَ إِمَاماً مُفْتَرَضاً طَاعَتُهُ عَلَى الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ عَلَى التَّابِعِينَ لَهُمْ بِإِحْسَانٍ وَ عَلَى الْبَادِي وَ الْحَاضِرِ وَ عَلَى الْأَعْجَمِيِّ وَ الْعَرَبِيِّ وَ الْحُرِّ وَ الْمَمْلُوكِ وَ الصَّغِيرِ وَ الْكَبِيرِ وَ عَلَى الْأَبْيَضِ وَ الْأَسْوَدِ وَ عَلَى كُلِّ مُوَحِّدٍ مَاضٍ حُكْمُهُ جَائِزٍ قَوْلُهُ نَافِذٍ أَمْرُهُ مَلْعُونٌ مَنْ خَالَفَهُ مَرْحُومٌ مَنْ تَبِعَهُ مُؤْمِنٌ مَنْ صَدَّقَهُ فَقَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ لِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَ أَطَاعَ لَه" یعنی: ای مردم؛ این مطلب را درباره‌ی علی بدانید که خداوند او را برای شما صاحب اختیار و امامی قرار داده که اطاعتش را واجب نموده بر مهاجرین و انصار و بر تابعین آنان به نیکی، و بر روستایی و شهری، و بر عجمی و عربی، و بر آزاد و بنده، و بر بزرگ و کوچک، و بر سفید و سیاه. بر هر یکتا پرستی حکم او اجرا شونده و کلام او مورد عمل و امر او نافذ است. هر کس با او مخالفت کند ملعون، و هر کس تابع او باشد مورد رحمت الهی است و هر کس تصدیقش کند، مومن است. خداوند او را و هر کس را که از او بشنود و او را اطاعت کند آمرزیده است.

-     "مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّما أَکْمَلَ الله عَزَّوَجَلَّ دینَکُمْ بِإِمامَتِهِ فَمَنْ لَمْ یَأْتَمَّ بِهِ وَبِمَنْ یَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدی مِنْ صُلْبِهِ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ وَالْعَرْضِ عَلَی الله عَزَّوَجَلَّ فَأُولئِکَ الَّذینَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ (سوره آل عمران، آیه 22.)" یعنی: ای مردم؛ خداوند دین شما را با امامت او کامل نمود، پس هر کس به او و به کسانی که جانشین او از فرزندان من و از نسل او هستند اقتدا نکند، تا روز قیامت و روز رفتن به پیشگاه خداوند عز و جل، چنین کسانی اعمال‌شان از بین رفته است.

-    "فَقُولُوا بِأَجْمَعِكُمْ إِنَّا سَامِعُونَ مُطِيعُونَ رَاضُونَ مُنْقَادُونَ لِمَا بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنَا وَ رَبِّكَ فِي أَمْرِ عَلِيٍّ وَ أَمْرِ وُلْدِهِ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأَئِمَّة" یعنی: پس همگی چنین بگویید: «ما شنیدیم و اطاعت می‌کنیم و راضی هستیم و سر تسلیم فرود می‌آوریم درباره‌ی آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندی درباره‌ی امر امامت امام‌مان علی و امامانی که از صلب او به دنیا می‌آیند ...

بنگرید به: خطابه غدیر، احتجاج (طبرسی)، ج 1، ص 58 تا 66.

[19] "اللَّهُمَّ ... انْصُرْ مَنْ نَصَرَه‏" یعنی: بارخدایا؛ ... یاری کن هر کس او (علی) را یاری کند: بحارالانوار، ج 28، ص 98.

[20] با استناد به کلام رسول خاتم که در روز غدیر فرمود:

-    "أَلَا إِنَّ جَبْرَئِيلَ خَبَّرَنِي عَنِ اللَّهِ تَعَالَى بِذَلِكَ وَ يَقُولُ مَنْ عَادَى عَلِيّاً وَ لَمْ يَتَوَلَّهُ فَعَلَيْهِ لَعْنَتِي وَ غَضَبِي‏" یعنی: بدانید که جبرئیل از جانب خداوند این خبر را برای من آورده و می‌گوید: «هر کس با علی دشمنی کند و ولایت او را نپذیرد لعنت و غضب من بر او باد»

-    "بِأَمْرِ رَبِّي أَقُولُ اللَّهُمَّ ... عَادِ مَنْ عَادَاهُ‏" یعنی: پروردگارا، به امر تو می‌گویم: «... دشمن بدار هر کس علی را دشمن بدارد»

-    "إِنَّهُ لَا يُبْغِضُ عَلِيّاً إِلَّا شَقِي‏" یعنی: بدانید که با علی دشمنی نمی‌کند مگر شقی ...

-    "أَلَا إِنَّ أَعْدَاءَ عَلِيٍّ هُمْ أَهْلُ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ الْحَادُّونَ وَ هُمُ الْعَادُّونَ وَ إِخْوَانُ الشَّيَاطِين" یعنی: ‏بدانید که دشمنان علی، اهل شقاوت و نفاق و ضدیت هستند و آنها دشمن هستند و برادران شیاطیناند.

بنگرید به: خطابه غدیر، احتجاج (طبرسی)، ج 1، ص 58 تا 66.

[21] "مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنِّي أَدَعُهَا إِمَامَةً وَ وِرَاثَةً فِي عَقِبِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ قَدْ بَلَّغْتُ مَا أُمِرْتُ بِتَبْلِيغِهِ حُجَّةً عَلَى كُلِّ حَاضِرٍ وَ غَائِبٍ وَ عَلَى كُلِّ أَحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ أَوْ لَمْ يَشْهَدْ وُلِدَ أَوْ لَمْ يُولَدْ فَلْيُبَلِّغِ‏ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ وَ الْوَالِدُ الْوَلَدَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ... قَدْ أَمَرَنِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ آخُذَ مِنْ أَلْسِنَتِكُمُ الْإِقْرَارَ بِمَا عَقَدْتُ لِعَلِيٍّ مِنْ إِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ جَاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ مِنِّي وَ مِنْهُ ...‏" یعنی: ای مردم؛ من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثت آن در نسل خودم تا روز قیامت به ودیعه می‌سپارم، و من رسانیدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غائب و بر همه‌ی کسانی که حضور دارند یا ندارند، به دنیا آمدهاند یا نیامدهاند. پس حاضران به غائبان و پدران به فرزندان تا روز قیامت برسانند ... پروردگارم مرا مأمور کرده که از زبان شما اقرار بگیرم درباره آنچه منعقد نمودم برای علی امیر المؤمنین و امامانی که بعد از او می‌آیند و از نسل من و اویند: بنگرید به: خطابه غدیر، احتجاج (طبرسی)، ج 1، ص 62 و 65.

[22] بنگرید به پاورقی شماره 13.

[23] به عنوان نمونه بنگرید به روایاتی که در تفسیر البرهان، ذیل آیه 67 سوره مائده بیان شده: تفسیر البرهان، ج 2، ص 334 تا 339.

[24] از دانشمندان معروف سنّی که در کتابهای خود به ارتباط آیه 67 سوره مائده با جانشینیِ امیر مومنان اشاره داشته‌‌‌‌‌‌‌اند، می‌توان به موارد زیر اشاره داشت:

-     ابوالحسن واحدی نیشابوری در «اسباب النزول»، ص 202.

-     فخر رازی در «تفسیر الرازی = تفسیر الکبیر»، ج 12، ص 401.

-     ابو اسحاق حمویی جوینی در «فرائد السمطین»، ج 1، ص 158.

-     ثعلبی در «تفسیر ثعلبی»، ج 4، ص 92. به نقل از مسند احمد

-     جلال الدین سیوطی در «تفسیر الدر المنثور»، ج 3، ص 117. به نقل از ابن عساکر شافعی

-     قاضی شوکانی در «فتح القدیر»، ج 2، ص 69.

-     شهاب الدین آلوسی شافعی در «تفسیر روح المعانی»، ج 3، ص 359.

-     شیخ سلیمان قندوزی حنفی در «الینابیع المودة»، ص 120.

-     بدر الدین حنفی در «عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری»، ج 18، ص 206.

-     شیخ محمد عبده مصری در تفسیر «المنار»، ج 6، ص 384.

-     ...

[25] قرآن کریم، سوره مائده، آیه 3.

[26] نزول آیه‌ی اکمال دین در روز غدیر را بسیارى از بزرگانِ سنّی در فنّ حدیث و تاریخ تصدیق کرده‌اند. مانند: طبرى، ابن مردویه، ابو نعیم اصفهانى، خطیب بغدادى، ابو سعید سجستانى، ابوالحسن المغازلى، ابوالقاسم الحاکم الحسکانى، ابن عساکر دمشقى، خطیب خوارزمى، ابن جوزى، شیخ الاسلام حموینى، ابن کثیر شامى و ... . در منابع شیعی نیز عموما زمان نزول این آیه روز غدیر نقل شده است. به عنوان نمونه بنگرید به: کافی، ج ۱، ص ۲۸۹. ؛ تفسیر فرات کوفی، ص ۱۱۸. ؛ تفسیر الصافی، ج 2، ص 10. ؛ تفسیر البرهان، ج 2، ص 225. (ذیل آیه 3، سوره مائده)

[27] به عنوان نمونه، حاکم حسکانی حنفی نیشابوری در کتاب «شواهد التنزیل» ذیل این آیه (سوره مائده، آیه 3) از ابوهریره، ابوسعید خدری و ابن عباس احادیثی را بیان نموده که در آنها به ارتباط اکمال دین و ماجرای معرفی شدنِ علی بن ابیطالب در روز غدیر به عنوان جانشین رسول خاتم اشاره گردیده است. به نمونه‌‌‌‌‌ای از این روایات توجه بفرمایید: از ابوسعید خدری نقل شده: "أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَمَّا نَزَلَتْ [عَلَیهِ‏] هَذِهِ الْآیةُ- قَالَ: اللَّهُ أَكْبَرُ [عَلَى] إِكْمَالِ الدِّینِ وَ إِتْمَامِ النِّعْمَةِ، وَ رِضَا الرَّبِ‏ بِرِسَالَتِی‏ وَ وَلَایةِ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ مِنْ بَعْدِی. ثُمَّ قَالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ- وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ": شواهد التنزیل، ج 1، ص 201، ح 211. ؛ همچنین خطیب بغدادی به سند صحیح از ابوهریره تاکید دارد این آیه در روز غدیر خم بعد از اینكه پیامبر دست علی را گرفت و فرمود: آیا من ولیّ امر مسلمین نیستم؟ پس هركس من مولای او هستم علی هم مولای اوست، نازل شد. در این سند به این موضوع نیز اشاره شده که عُمر به همین مناسبت به علی بن ابیطالب تبریک گفت: "عن أبی هریرة قال من صام یوم ثمان عشرة من ذی الحجة كتب له صیام ستین شهرا و هو یوم غدیر خم لما أخذ النبی صلى الله علیه وسلم بید علی بن أبی طالب فقال ألست ولی المؤمنین قالوا بلى یا رسول الله قال من كنت مولاه فعلی مولاه فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لك یا بن أبی طالب أصبحت مولای ومولى كل مسلم فأنز الله الیوم أكملت لكم دینكم": تاریخ بغداد (بغدادی)، ج 9، ص 221.

[28] "إِنَّ عَلِیاً مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلِی كُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِی‏" منابع اهل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سنّت: المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 119، ح 4579. ؛ السلسلة الاحادیث الصحیحة (البانی)، ج 5، ص 261. همچنین ترمذی در «الجامع الصحیح»، بخاری در «الصحیح»، موصلی در «المسند»، خطیب بغدادی در «الأربعین‏»، ابن الاثیر در «جامع الاصول»، ... به این روایت اشاره کرده‌‌‌‌‌‌‌اند. در منابع شیعی نیز این حدیث و احادیث شبیه به آن دیده‌‌ می‌شود. به عنوان نمونه:

-     "یا عَلِی أَنْتَ مِنِّی وَ أَنَا مِنْكَ وَ أَنْتَ وَلِی كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی‏": بحارالانوار، ج 31، ص 430.

-     "عَلِی أَخِی وَ وَزِیرِی وَ وَارِثِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِی أُمَّتِی وَ وَلِی كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی ثُمَّ ابْنِی الْحَسَنُ ثُمَّ ابْنِی الْحُسَینُ ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَینِ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِد": کمال الدین، ج 1، ص 277. "یا أَیهَا النَّاسُ إِنِّی تَارِكٌ فِیكُمُ الثَّقَلَینِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیتِی فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَا تَضِلُّوا ... أَوَّلُهُمْ أَخِی وَ وَزِیرِی وَ خَلِیفَتِی فِی أُمَّتِی وَ وَلِی كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ بَعْدِی هُوَ أَوَّلُهُمْ ثُمَّ ابْنِی الْحَسَنُ ثُمَّ ابْنِی الْحُسَینُ ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَینِ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ حَتَّى یرِدُوا عَلَی الْحَوْضَ شُهَدَاءُ لِلَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ حُجَجُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ خُزَّانُ عِلْمِهِ وَ مَعَادِنُ حِكْمَتِهِ مَنْ أَطَاعَهُمْ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ فَقَدْ عَصَى اللَّهَ": احتجاج (طبرسی)، ج 1، ص 109.

[29] بنگرید به پاورقی پیشین.

[30] "وَ أَنْتَ خَلیفَتِی فِی كُلِّ مُؤْمِنٍ مِن بَعْدِی‏": سند اهل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سنّت: السنة (ابن أبی عاصم)، ج 2، ص 565، ح 1188. ؛ سند شیعی: إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج ‏3، ص 290. ؛ با مضامین مشابه، احادیث بسیاری از رسول خاتم در زمینه‌ی جانشینیِ علی بن ابیطالب در منابع شیعی وجود دارد. مانند: "عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع‏ ... خَلِيفَتِي عَلَى أَهْلِي وَ أُمَّتِي فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ مَوْتِي" یعنی: علی بن ابیطالب ... جانشین من بر خانواده و امتم است چه در زمان حیاتم و چه پس از مرگم: بحارالانوار، ج 28، ص 37 و 38. ؛ همچنین توجه کنید به این حدیث: "إِنَّهُ لا یَنْبَغِی أَنْ أَذْهَبَ إِلا وَأَنْتَ خَلِیفَتِی" یعنی: شایسته نیست که من از میان مردم بروم؛ مگر این که تو [ای علی] جانشین من باشی: اسناد اهل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سنّت: المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 143، ح 4652. ؛ السنة (ابن أبی عاصم)، ج 2، ص 565، ح 1188. ؛ سند شیعی: بحارالانوار، ج 38، ص 242.

[31] "یكُونُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَة کلّهُم مِن قُرَیش" سند شیعی: عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 51. ؛ منابع اهل سنّت: حلیة الاولیاء، ج 4، ص 333. ؛ المعجم الکبیر، ج 2، ص 253. ؛ در منابع اهل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سنّت، احادیث متعدد دیگری نیز با همین مضمون از رسول خاتم نقل شده که به برخی از آنها اشاره‌‌ می‌گردد:

-     "لایزال الاسلام عزیزا الی اثنی عشرخلیفة ... کلهم من قریش":صحیح مسلم، کتاب الإمارة، باب 1، ج 3، ص 1453، ح 7. ؛ مسند احمد، ج 34، ص 427 و 428، ح 20838. ؛ فتح الباری (عسقلانی)، ج 13، ص 211. ؛ مشکاة المصابیح (التبریزی)، ج 3، ص 1687، ح 5983.

-     "يَكُونُ [مِنْ] بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَمِيرًا ... كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ": سنن الترمذی، ج 4، ص 71. ؛ المعجم الکبیر، ج 2، ص 253. ؛ مسند احمد، ج 34، ص 478، ح 20941. ؛ تاریخ بغداد (بغدادی)، ج 16، ص 513.

-     "لایزال هذا الدین قائماً حتی یکون علیکم اثنا عشر خلیفة کلهم تجتمع علیه الامة. فسمعت کلاماً من النبی(ص) لم افهمه، قلت لاَبی ما یقول؟ قال: کلهم من قریش": سنن أبی داود، ج 6، ص 335، ح 4279. ؛ تاریخ الخلفاء (سیوطی)، ج 1، ص 15. ؛ فتح الباری (عسقلانی)، ج 13، ص 212.

-     "یکون لهذه الامة اثنا عشر خلیفة": مسند احمد، ج 34، ص 515، ح 21013.

-     "لایزال امر امتی صالحاً حتی یمضی اثنا عشر خلیفة ... کلهم من قریش": المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 716، ح 6589.

-     "لایزال هذا الامر عزیزاً یُنصرون علی من ناواهم علیه، اثنا عشر خلیفة، کلهم من قریش": تاریخ الخلفاء (سیوطی)، ص 14.

-    "لایزال هذا الدین عزیزاً منیعاً الی اثنا عشر خلیفة، کلهم من قریش": المعجم الکبیر، ج 2، ص 195. ؛ شبیه همین مضمون در: مسند احمد، ج 34، ص 461، ح 20405. ؛ صحیح مسلم، کتاب الإمارة، باب 1، ج 3، ص 1453، ح 9.

[32] "إنّ خُلَفائی وأوصیائی وحُجَج اللَّه على الخَلْق بعدی لاثْنَا عشَر، أوّلهم أخی، وآخِرهم وَلَدی. قیل: یا رسول اللَّه، ومَن أخوك؟ قال: علی بن أبی طالب. قیل: فَمَن وَلَدُك؟ قال: المَهدی الذی‏ یملأها قِسْطاً وعَدْلاً كما مُلئِت جَوراً وظُلْماً، والذی بَعثنی بالحقّ بشیراً، لو لم یبْقَ مِن الدُنیا إلّا یومٌ واحِد؛ لَطَوّل اللَّه ذلك الیوم حتّى یخرُج فیه وَلَدی ‏المَهدی، فینزِل روحُ اللَّه عیسى بن مَرْیم فیصَلّی‏ خَلْفَه، وتُشرِق الأرضُ بِنور رَبّها، ویبلُغ سُلطانه المَشرِقَ والمَغرِب" یعنی: همانا جانشینان من و اوصیای من و حجت‌‌‌‌های الهی بر مردم پس از من دوازده نفرند. اولین‌‌‌‌‌‌شان برادرم و آخرین‌‌‌‌‌‌شان فرزندم است. پرسیدند ای رسول خدا برادرتان کیست؟ فرمود: «علی بن ابیطالب». سپس پرسیدند مقصود از فرزندتان کیست؟ فرمود: مهدی. همان که زمین را از قسط و داد پر‌‌ می‌کند همچنان که از جور و ستم پر شده. به خدایی که مرا حقیقتا بشارت دهنده برانگیخت سوگند، اگر از عمر زمین فقط یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز را آن قدر طولانی خواهد ساخت تا فرزندم مهدی در آن روز ظهور كند. آن گاه عیسی بن مریم از آسمان فرود‌‌ می‌آید و به امامت او نماز‌‌ می‌خواند و زمین به نور پروردگارش نور باران‌‌ می‌گردد و حكومت او به شرق و غرب گیتی گسترش‌‌ می‌یابد و زمین و زمان در قلمرو عدالت و قدرت او قرار‌‌ می‌گیرد: سند اهل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سنّت: فرائد السمطین، ج 2، ص 312، ح 562. ؛ سند شیعی: کمال الدین، ج 1، ص 280.

[33] "إِنَّ وَصِيِّي وَ الْخَلِيفَةَ مِنْ بَعْدِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ بَعْدَهُ سِبْطَايَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ تَتْلُوهُ‏ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ أَئِمَّةٌ أَبْرَار ... إِذَا مَضَى الْحُسَيْنُ فَابْنُهُ عَلِيٌّ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ فَإِذَا مَضَى مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ جَعْفَرٌ فَإِذَا مَضَى جَعْفَرٌ فَابْنُهُ مُوسَى فَإِذَا مَضَى مُوسَى فَابْنُهُ عَلِيٌّ فَإِذَا مَضَى عَلِيٌّ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ ثُمّ اِبْنُهُ عَلِيٌّ ثُمّ اِبْنُهُ الْحَسَنُ ثُمّ اِبْنُهُ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ فَهَذِهِ اثْنَا عَشَرَ أئمّة عَدَدِ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيل"‏: سند اهل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سنّت: فرائد السمطین، ج 2، ص 134، ح 431. ؛ با اندکی تفاوت در: ینابیع المودة، ج 3، ص 282. ؛ سند شیعی: بحارالانوار، ج 36، ص 284.

[34] "الْأَئِمَّةُ بَعْدِي الْهَادِي‏ عَلِيٌ‏ وَ الْمُهْتَدِي الْحَسَنُ وَ النَّاصِرُ الْحُسَيْنُ وَ الْمَنْصُورُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ الشَّافِعُ‏ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ النَّفَّاعُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ الْأَمِينُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ وَ الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى وَ الْفَعَّالُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ الْمُؤْتَمَنُ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ الْعَلَّامُ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ وَ مَنْ يُصَلِّي خَلْفَهُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ ع الْقَائِمُ ع‏": سند اهل سنّت: فرائد السمطین، ج 2، ص 153 و 154، ح 446. ؛ سند شیعی: کمال الدین، ج 1، ص 284. ؛ همچنین بنگرید به پاورقی پیشین که در آن روایت نیز رسول خاتم، اسامی ائمه‌ی دوازده‌گانه را بیان فرموده‌اند (... فَهَذِهِ اثْنَا عَشَرَ أئمّة).

[35] "فَأُوحیَ إِلَیَّ فِی عَلِیٍّ بِثَلاثٍ: «أَنَّهُ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ، وَسَیِّدُ الْمُسْلِمِینَ، وَقَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ إِلَى جَنَّاتِ النَّعِیمِ»": منابع اهل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سنّت: معرفة الصحابة (اصفهانی)، ج 3، ص 1587. ؛ المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 148، ح 4668. ؛ منبع شیعی: الخصال (صدوق)، ج 1، ص 116. با این مضمون روایات متعددی در منابع شیعی وجود دارد. مانند: "عَهِدَ إِلَيَّ رَبِّي فِي عَلِيٍّ ع ثَلَاثَ‏ كَلِمَاتٍ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ لَبَّيْكَ رَبِّي فَقَالَ إِنَّ عَلِيّاً إِمَامُ‏ الْمُتَّقِينَ‏ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ‏ وَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِين‏": امالی (صدوق)، ص 476.

[36] "الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ، أَوَّلُهُمْ أَنْتَ يَا عَلِيُّ، وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ- تَعَالَى ذِكْرُهُ- عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا": سند اهل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سنّت: ینابیع المودة، ج 3، ص 395. ؛ سند شیعی: مناقبآل أبی طالب (ابن شهر آشوب)، ج 1، ص 298.

[37] بخشی از خطابه غدیر: "أَنَّ اللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَ إِمَاماً مُفْتَرَضاً طَاعَتُهُ ... عَلَى كُلِّ مُوَحِّد": احتجاج (طبرسی)، ج 1، ص 59.

[38] "مَلْعونٌ مَنْ خالَفَهُ، مَرْحومٌ مَنْ تَبِعَهُ": همان.

[39] "مِنْ بَعْدی عَلیًّ وَلِیُّکُمْ وَ إِمامُکُمْ بِأَمْرِالله رَبِّکُمْ، ثُمَّ الْإِمامَةُ فی ذُرِّیَّتی مِنْ وُلْدِهِ": همان، ص 59 و 60.

[40] "وَما مِنْ عِلْمٍ إِلاّ وَقَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِیّاً، وَ هُوَ الْإِمامُ الْمُبینُ": همان، ص 60.

[41] "مَعَاشِرَ النَّاسِ لَا تَضِلُّوا عَنْهُ وَ لَا تَنْفِرُوا مِنْهُ وَ لَا تَسْتَكْبِرُوا [وَ لَا تَسْتَنْكِفُوا] مِنْ وَلَايَتِه" همان.

[42] "هَذَا عَلِي‏ ... خَلیفَةُ رَسُولِ الله وَ أَمیرُالْمُؤْمِنینَ وَالْإمامُ الْهادی بِأَمْر الله": همان، ص 61.

[43] "إِنَّما أَکْمَلَ الله عَزَّوَجَلَّ دینَکُمْ بِإِمامَتِهِ": همان.

[44] "فَبایِعُوا الله وَ بایِعُونی وَبایِعُوا عَلِیّاً أَمیرَالْمُؤْمِنینَ وَالْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ وَالْأَئِمَّةَ مِنْهُمْ": روضة المتقین، ج 13، ص 260. همچنین بنگرید به: احتجاج (طبرسی)، ج 1، ص 66.

[45] "مَنْ یُطِعِ الله وَ رَسُولَهُ وَ عَلِیّاً وَ الْأَئِمَةَ الَّذینَ ذَکرْتُهُمْ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظیماً (سوره احزاب، آیه 71.)":احتجاج (طبرسی)، ج 1، ص 66.

[46] اسناد اهل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سنّت: شرح المقاصد (التفتازانی)، ج 5 ، ص 239. ؛ ینابیع المودة، ج 3، ص 456. ؛ مجمع الزوائد (هیثمی)، ج 5 ، ص 218. ؛ مسند أبی داود، ج 3، ص 425. ؛ المعجم الکبير، ج 19، ص 388. ؛ السنة (ابن أبی عاصم)، ج 2، ص 503. ؛ "من مَاتَ وَلَيْسَ في عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مَيْتَةً جَاهِلِيَّةً" یعنی: اگر بیعت امام در گردن كسی نباشد و آن فرد بمیرد به مرگ جاهلی مرده است: صحيح مسلم، ج 3، کتاب الإمارة، باب 13، ص 1478، ح 58.اسناد شیعی: کمال‌الدین، ج 2، ص 409. ؛ الثاقب فی المناقب، ص 495.

[47] بنگرید به پاورقی شماره 3.

[48] "إِنِّي‏ تَارِكٌ‏ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ‏ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ‏ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي- وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏": وسائل الشیعه، ج 27، ص 34. این حدیث در منابع اهل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سنّت از طرق مختلف و با تعابیر گوناگونی از رسول خاتم نقل شده است. به عنوان نمونه بنگرید به:

-    "إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ: أَوَّلُهُمَا كِتَابُ اللَّهِ فِيهِ الْهُدَى وَالنُّورُ، فَتَمَسَّكُوا بِكِتَابِ اللَّهِ، وَخُذُوا بِهِ فَحَثَّ عَلَيْهِ وَرَغَّبَ فِيهِ، ثُمَّ قَالَ: «وَأَهْلَ بَيْتِي أُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ فِي أَهْلِ بَيْتِي» ثَلَاثَ مَرَّاتٍ": سنن الدارمی، ج 4، ص 2090، ح 3359. ؛ السنن الکبری (البیهقی)، ج 10، ص 194.

-    "إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنَ الآخَرِ: كِتَابُ اللهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الأَرْضِ. وَعِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي، وَلَنْ يَتَفَرَّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِي فِيهِمَا": سنن الترمذی، ج 6، ص 133. ؛ تفسیر الدر المنثور، ج 2، ص 285.

   "انی تارک فیکم الثقلین احدهما اکبر من الآخر، کتاب اللّه حبل ممدود من السماء الی الارض وعترتی اهل بیتی و انهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض": مسند احمد، ج 17، ص 170، ح 11104. ؛ مجمع الزوائد (هیثمی)، ج 9، ص 163.

-    "انی تارک فیکم خلیفتین، کتاب الله حبل ممدود ما بین السماء والارض، وعترتی اهل بیتی وانهما لن یتفرقا حتی یردا علیّ الحوض": مسند احمد، ج 35، ص 456، ح 21578. ؛ مجمع الزوائد (هیثمی)، ج 9، ص 163. ؛ تفسیر الدر المنثور، ج 2، ص 285.

-    "انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله واهل بیتی، وانهما لن یتفرقا حتی یردا علیّ الحوض": المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 160، ح 4711. ؛ المعجم الکبیر، ج 5، ص 169و 170.

-    "امّا بعد، الا ایها الناس! فانما انا بشر یوشک ان یأتی رسول ربی فاجیب وانا تارک فیکم ثقلین؛ اوّلهما کتاب اللّه، فیه الهدی والنور، فخذوا بکتاب الله، واستمسکوا به، فحثّ علی کتاب اللّه ورغّب فیه. ثم قال: واهل بیتی اذکّرکم الله فی اهل بیتی. اذکّرکم الله فی اهل بیتی. اذکّرکم اللّه فی اهل بیتی": صحیح مسلم، ج 4، کتاب فضائل الصحابه، باب 4، ص 1873، ح 36. ؛ المعجم الکبیر، ج 5، ص 183.

همچنین، با مضامین مشابه در منابع متعدد دیگری از اهل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سنّت ذکر شده. مانند:

-     شرح السنة (البغوی)، ج 14، ص 117 و 118.

-     مشکاة المصابیح (التبریزی)، ج 3، ص 1735، ح 6152.

-     الفتح الکبیر (سیوطی)، ج 1، ص 237.

-     ذخائر العقبی (محب الدین الطبری)، ج 1، ص 74.

-     فرائد السمطین (الجوینی)، ج 2، ص 268، ح 535.

-     تاریخ دمشق (ابن عساکر)، ج 54، ص 92، ح 11376.

-     النهایة (ابن الاثیر)، ج 1، ص 216.

-     تفسیر الدر المنثور (سیوطی)، ج 2، ص 285.

[49] مسک به معنای پوست است؛ اما نه فقط رویه‌ی پوست. بلکه ضخامتی از پوست که به گوشت‌‌ می‌چسبد. بنابراین، هنگامی که‌‌ می‌گوییم تمسک، منظورمان چسبیدنی است شبیه آنچه که پوست به گوشت‌‌ می‌چسبد: برگرفته از: "المسک: الجلد ... و فی حدیث علی، رضی الله عنه: ما کان علی فراشی الا مسک کبش ای جلده": لسان العرب، ج 10، (ذيل واژه‌ی مسک)

[50] "أَتَدْرُونَ مَنِ الْمُتَمَسِّكُ بِهِ الَّذِي بِتَمَسُّكِهِ يَنَالُ هَذَا الشَّرَفَ الْعَظِيمَ هُوَ الَّذِي أَخَذَ الْقُرْآنَ وَ تَأْوِيلَهُ عَنَّا أَهْلَ الْبَيْت‏": آيا می‌دانيد به چه کسی متمسک به قرآن می‌گويند؟ کسی به اين قرآن شريف عظيم متمسّک است که قرآن و تأويل آن را از ما اهل بيت بگيرد: بحارالانوار، ج 89، ص 182.

[51] علاقمندان به این موضوع،‌‌ می‌توانند به درسنامه‌ی «تبیین قرآن »، در بخش علمی فرهنگیِ سایت محمد (ص) مراجعه فرمایند.

[52] به عنوان نمونه بنگرید به:

-    "إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا وَ مَنْ تَمَسَّكَ بِعِتْرَتِي مِنْ بَعْدِي كَانَ مِنَ الْفَائِزِينَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُمْ كَانَ مِنَ ... وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع ... يَا رَسُولَ اللَّهِ فَكَمْ يَكُونُ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِكَ قَالَ عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ ...قُلْتُ أَ فَلَا تُسَمِّيهِمْ لِي يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ إِنَّهُ لَمَّا عُرِجَ‏ بِي إِلَى السَّمَاءِ وَ نَظَرْتُ إِلَى سَاقِ الْعَرْشِ فَرَأَيْتُ مَكْتُوباً بِالنُّورِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ أَيَّدْتُهُ بِعَلِيٍّ وَ نَصَرْتُهُ بِهِ وَ رَأَيْتُ أَنْوَارَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ فَاطِمَةَ وَ رَأَيْتُ فِي ثَلَاثَةِ مَوَاضِعَ عَلِيّاً عَلِيّاً عَلِيّاً وَ مُحَمَّداً وَ مُحَمَّداً وَ مُوسَى وَ جَعْفَراً وَ الْحَسَنَ وَ الْحُجَّةَ يَتَلَأْلَأُ مِنْ بَيْنِهُمْ كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ فَقُلْتُ يَا رَبِّ مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ قَرَنْتَ أَسْمَاءَهُمْ بِاسْمِكَ قَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّهُمْ هُمُ الْأَوْصِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ بَعْدَك‏ ...": كفاية الأثر، ص 137.

-    "أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لِئَلَّا تَضِلُّوا فَإِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ أَخْبَرَنِي وَ عَهِدَ إِلَيَّ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَقَامَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ وَ هُوَ شِبْهُ الْمُغْضَبِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ كُلُّ أَهْلِ بَيْتِكَ فَقَالَ لَا وَ لَكِنْ أَوْصِيَائِي مِنْهُمْ أَوَّلُهُمْ أَخِي وَ وَزِيرِي وَ وَارِثِي وَ خَلِيفَتِي فِي أُمَّتِي وَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِي هُوَ أَوَّلُهُمْ ثُمَّ ابْنِيَ الْحَسَنُ ثُمَّ ابْنِيَ الْحُسَيْنُ ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ حَتَّى يَرِدُوا عَلَيَّ الْحَوْضَ شُهَدَاءَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَجَهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ خُزَّانُ عِلْمِهِ وَ مَعَادِنُ حِكْمَتِهِ مَنْ أَطَاعَهُمْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ عَصَى اللَّه‏": کمال الدین، ج 1، ص 279.

[53] "أَلَا إِنَّ أَخِي وَ خَلِيلِي وَ وَزِيرِي وَ صَفِيِّي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي وَ وَلِيَّ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ بَعْدِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ‏ فَإِذَا هَلَكَ فَابْنِيَ الْحَسَنُ مِنْ بَعْدِهِ فَإِذَا هَلَكَ فَابْنِيَ الْحُسَيْنُ مِنْ بَعْدِهِ ثُمَّ الْأَئِمَّةُ [التِّسْعَةُ] مِنْ عَقِبِ الْحُسَيْنِ [هُمُ‏] الْهُدَاةُ الْمُهْتَدُونَ هُمْ مَعَ الْحَقِ‏ وَ الْحَقُّ مَعَهُمْ لَا يُفَارِقُونَهُ وَ لَا يُفَارِقُهُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ هُمْ زِرُّ الْأَرْضِ الَّذِينَ تَسْكُنُ إِلَيْهِمُ الْأَرْضُ وَ هُمْ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ وَ هُمْ عُرْوَةُ اللَّهِ الْوُثْقَى الَّتِي‏ لَا انْفِصامَ لَها وَ هُمْ حُجَجُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ شُهَدَاؤُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِهِ وَ مَعَادِنُ حِكْمَتِهِ وَ هُمْ بِمَنْزِلَةِ سَفِينَةِ نُوحٍ‏ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَرَكَهَا غَرِق‏ ...": كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج‏ 2، ص 734. ؛ با همین مضمون، روایات متعددی از رسول خاتم در منابع شیعی قابل اشاره است. مانند: "إِنَّ مَثَلَ أَهْلِ بَيْتِي فِي أُمَّتِي كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ فِي قَوْمِهِ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِق‏": بحارالانوار، ج 23، ص 119. همچنین در منابع اهل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سنّت نیز با همین مضمون روایات متعددی وجود دارد. مانند: تفسیر الدر المنثور ، ج 4، ص 434. ؛ تاریخ بغداد (بغدادی)، ج 8، ص 308. ؛ المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 163، ح 4720. ؛ المعجم الکبیر، ج 3، ص 45 و 46. ؛ مجمع الزوائد (هیثمی)، ج 9، ص 168. ؛ حلیة الاولیاء، ج 4، ص 306. ؛ ذخائرالعقبی، ج 1، ص 88.

[54] در احادیث متعددی رسول خاتم مقصود از اهل بیت را، حضرت فاطمه زهرا و حضرت علی و امامان از نسل ایشان عنوان کرده‌اند. ذیل آیه‌ی تطهیر نیز صراحتا مقصود از «اهل بیت» را که خداوند آنها را از هر ناپاکی دور نگاه داشته، امامان دوازده‌گانه عنوان کرده‌اند: "يَا عَلِيُّ هَذِهِ الْآيَةُ نَزَلَتْ فِيكَ وَ فِي سِبْطَيَّ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِك‏" یعنی: ای علی این آیه، درباره‌ی تو و نوه‌هایم (حسن و حسین) و امامان از نسل تو نازل شده است: بحارالانوار، ج 36، ص 336. در منابع اهل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سنّت نیز به این موضوع اشاره شده است. به عنوان نمونه بنگرید به: مسند احمد، ج 28، ص 195، ح 16988. ؛ تاریخ دمشق (ابن عساکر)، ج 42، ص 101. ؛ جامع الاصول، ج 9، ص 155. ؛ البداية و النهاية، ج 8، ص 205.

[55] قرآن کریم، سوره احزاب، آیه 33.

[56] "يَا أَبَا الْحَسَنِ أَلَا وَ إِنِّي وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ‏‏": بحارالانوار، ج 40، ص 45. ؛ منابع اهل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سنّت به نقل از رسول خاتم: "حَقُّ عَلِيّ بن أبِی طالِب عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ كَحَقِ‏ الْوَالِدِ عَلَى‏ الْوَلَد": الفردوس بمأثور الخطاب، ج 2، ص 132. ؛ و شبیه همین مضمون در: مناقب ابن المغازلی، ص 484. ؛ فرائد السمطين، ج 1، ص 296 و 297، ح 234 و 235.

[57] «... الْإِمَامُ الْأَنِيسُ الرَّفِيقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِيقُ وَ الْأَخُ الشَّقِيقُ وَ الْأُمُّ الْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ الصَّغِيرِ وَ مَفْزَعُ الْعِبَادِ فِي الدَّاهِيَةِ النَّآدِ الْإِمَامُ أَمِينُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِيفَتُهُ فِي بِلَادِهِ وَ الدَّاعِي إِلَى اللَّهِ وَ الذَّابُّ عَنْ حُرَمِ اللَّهِ الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُيُوبِ الْمَخْصُوصُ بِالْعِلْمِ الْمَوْسُومُ بِالْحِلْم‏ ...» یعنی: امام، انیس و رفيق، پدر دلسوز، برادر تنی، مادر دلسوز به كودک خردسالش، پناه بندگان خدا در گرفتارى سخت است، امام، امين خداست در ميان خلقش و حجت او بر بندگانش و خليفه‌ی او در بلادش‏ و دعوت‏كننده به سوى او و دفاع‏كننده از حقوق اوست، امام، از گناهان، پاک و از عيبها بر كنار است، به علم مخصوص و به خويشتن‌دارى نشانه‌دار است‏: کافی، ج 1، ص 200.

[58] "لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ ... أَشْفَقَ‏ عَلَيْهِمْ‏ مِنْ‏ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِم‏": یعنی: برای امام نشانه‌هایی است ... [از جمله] برای مردم دلسوزتر از پدر و مادرشان است: بحارالانوار، ج 25، ص 116 و 117.

[59] رسول خاتم به فردی که پرسیده بود آیا من که از مادر پیرم پرستاری‌‌ می‌کنم زحماتش را جبران نموده‌‌‌ام فرمود: "لَا وَ لَا بِزَفرَةٍ مِن زَفَرَاتِهَا": یعنی: هرگز؛ حتی یک ناله از ناله‌‌‌‌های او را [در سختیِ به دنیا آوردنت] جبران نکرده‌ای: مستدرک الوسائل، ج 15، ص 200.

[60] "أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ لَحَقُّنَا عَلَيْهِمْ أَعْظَمُ مِنْ حَقِّ أَبَوَيْ وِلَادَتِهِمْ فَإِنَّهَا نُنْقِذُهُمْ إِنْ أَطَاعُونَا مِنَ النَّارِ إِلَى دَارِ الْقَرَارِ وَ نَلْحَقُهُمْ مِنَ الْعُبُودِيَّةِ بِخِيَارِ الْأَحْرَار": بحارالانوار، ج 23، ص 259.

[61] "لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ‏ يَكُونُ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَحْكَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَى النَّاسِ وَ أَحْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَسْخَى النَّاسِ وَ أَعْبَدَ النَّاسِ ...": بحارالانوار، ج 25، ص 116.

[62] به عنوان نمونه، معاویه که با امیرمومنان دشمن بود، به مردی که برای چاپلوسی نزد او حضرت علی را فردی بخیل خوانده بود، با عصبانیت گفت: "وَيْحَك‏ ... لَوْ مَلَكَ بَيْتاً مِنْ تِبْرٍ وَ بَيْتاً مِنْ تِبْنٍ لَأَنْفَدَ تِبْرُهُ قَبْلَ تِبْنِهِ وَ هُوَ الَّذِي كَانَ يَكْنُسُ بُيُوتَ الْأَمْوَالِ وَ يُصَلِّي فِيهَا وَ هُوَ الَّذِي قَالَ يَا صَفْرَاءُ وَ يَا بَيْضَاءُ غُرِّي غَيْرِي‏" یعنی: وای برتو ... اگر علی انباری پر از طلا و انبار دیگری پر از کاه داشته باشد، اول طلا را‌‌ می‌بخشد و بعد، انبار کاه را. او کسی است که همه‌ی بیت المال را‌‌ می‌بخشید و در مکان بیت المال که گویا جارو زده بود به نماز‌‌ می‌ایستاد و‌‌ می‌گفت: ای زرد و سفید (ای طلا و نقره) کسی غیر از علی را فریب دهید: منبع شیعی: بحارالانوار، ج 41، ص 144. ؛ منبع سنی: شرح ابن ابی الحدید معتزلی، ج 1، ص 22. ؛ نمونه‌ی دیگر، اعتراف مأمون درباره‌ی علم و حلم امام جواد علیه السلام است: الصواعق المحرقة، ج 2، ص 597 و 598.

[63] امام صادق علیه السلام می‌فرماید: "نَحْنُ كَهْفٌ لِمَنِ الْتَجَأَإِلَيْنَا": ما پناهگاه کسی هستیم که به ما پناه آوَرَد: بحارالانوار، ج 50، ص 299. ؛ امام رضا علیه السلام نیز در تعریف ویژگی‌‌‌‌های امام فرموده‌‌‌‌‌‌‌اند: "مَفْزَعُ الْعِبَادِ فِي الدَّاهِيَةِ النَّآد" یعنی: امام، پناه بندگان است آن هنگام که در مصيبت‌های مرگبار، راه به جایی ندارند: کافی، ج 1، ص 200.

[64] موارد متعددی وجود دارد که اهل بیت علیهم السلام به دشمنان و مخالفان خود پناه داده‌‌‌‌‌‌‌اند. به عنوان نمونه مروان (حاکم اُموی) کسی بود که بر علیه امام علی علیه السلام شورش کرد و عده‌‌‌‌‌ای را برای جنگ با ایشان تحریک نمود. در زمان امامت امام حسن علیه السلام (امام دوم) نیز به مخالفت و آزار اهل بیت ادامه داد تا آنجا که باعث شد عده‌‌‌‌‌ای به پیکر بی جان امام حسن علیه السلام تیراندازی کنند. سپس در زمان امامت امام حسین علیه السلام (امام سوم) برای اینکه امام را وادار کند با فردی ظالم و فاسد مانند یزید بیعت نماید، تلاش‌‌ها کرد. با همه‌ی این اوصاف وقتی در زمان امامت امام سجاد علیه السلام (امام چهارم) ناامید از کمک دوستانش، خانواده‌ی خود را به امام سپرد تا از ایشان در برابر خشم مردمی که شورش کرده بودند، محافظت کنند، امام سجاد علیه السلام پذیرفتند و خانواده‌ی مروان را در پناه خویش حفظ کردند. بنگرید به: بحارالانوار، ج 46، ص 138 و 139.

[65] به عنوان نمونه، بنگرید به:

-    "مَا مِنْ عِلْمٍ إِلَّا وَ قَدْ أَحْصَاهُ اللَّهُ فِيَّ وَ كُلُّ عِلْمٍ عَلِمْتُ فَقَدْ أَحْصَيْتُهُ فِي إِمَامِ الْمُتَّقِينَ وَ مَا مِنْ عِلْمٍ إِلَّا عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً وَ هُوَ الْإِمَامُ الْمُبِين" یعنی: ‏هیچ علمی نیست مگر اینکه خداوند در جان من قرار داده و من تمامی آن را در جان علی امام پرهیزکاران ضبط کرده‌ام و علمی نبوده مگر اینکه به علی آموخته‌ام: الاحتجاج (طبرسی)، ج 1، ص 60.

-   "هُمْ‏ مَوْضِعُ‏ سِرِّهِ‏ وَ لَجَأُ أَمْرِهِ وَ عَيْبَةُ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حُكْمِهِوَ كُهُوفُ كُتُبِه‏‏" یعنی: آنها (اهل بیت) محل اسرار خدایند و پناهگاه فرمان او و ظرف علم او و مرجع احکامش و جایگاه حفظ کتابها[ى آسمانى] او هستند: نهج البلاغه، ص 47.

[66] "سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي‏": سند شیعی: بحارالانوار، ج 10، ص 119. ؛ سند اهل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سنّت: شرح ابن ابی الحدید معتزلی، ج 2، ص 286.

[67] همان.

[68] خداوند درباره‌ی اینکه رسالتش را کجا قرار دهد (چه کسی را به عنوان فرستاده‌ی خود انتخاب کند) داناتر است: قرآن کریم، سوره انعام، آیه 124.

   

logo test

ارتباط با ما