فاطمه(س) در آیینه اشعار کهن (3)

مروری بر کهن ترین اشعار فاطمی از قرن نخست تا قرن هشتم هجری

( قسمت سوم: دیک الجن حمصی، قرن دوم هجری)

فاطمه(س) در آیینه اشعار کهن (1)

نویسنده: مسعود بسیطی

آنگاه که کرّوبیان ندای لَولاک لَما خَلَقت الاَفلاک[1] شنیدند دانستند که جملگی ریزه خوار خوان رحمت عالمیانند. اما به گاهی که ندای لَولا فاطمه لَما خَلَقتُکُما[2] برخاست پی بردند که فاطمه ام ابیها و سرّی است عظیم که همه خلق از شناخت و معرفتش دور و بریده شده اند.[3] فاطمه حقیقت «لیله قدر» است.[4] لیله ای که اگر خدای جلیل معرفتش را به حبیب خود عطا نفرموده بود، رسول اعظم نیز، شامل «و ما ادریک ما لیله القدر» بود.

فاطمه ام ابیهاست،[5] مادر و ریشه پدر! آن هم پدری چون صاحب مقام لولاک. مادرْ ریشه همه خوبی هاست. مادری چون ام ابیها که محبوبه خداست. رضایتش رضایت حق و غضبش غضب خداست.[6] کوثر رسول است و اُمّ الائمه بتول. شفیعه روز جزاست[7] برای همه محبانش و هم او فاطمه است؛ چرا که تمامی دوستانش بریده شده از آتش دوزخند.[8] پدرش حبیب خداست و مادرش سلام داده شده خدا خدیجه غَرّاست.

نخست مادح فاطمه خداست. سپس جبراییل و آنگاه ستوده شده خدا محمد (ص).

جایگاه سِرُ الله الاعظم فاطمه؛ چنان رفیع بود که به فرموده صادق آل محمد: هیچ پیامبری به مقام اولوالعزمی نرسید، جز با اقرار به افضلیت فاطمه و قبول ولایت او و فرزندانش بر خود.[9] بدین منوال در طول تاریخ افراد بسیاری با تبعیت از خدا و رسول در مدح فاطمه اشعاری در جایگاه رفیع سِرالله الاعظم سرودند. اما متاسفانه به دلیل بغض کسانی که خدا بر ایشان مغضوب علیهم است و حسادت حاسدانش در طول تاریخ بسیاری از اشعار فاطمی از میان رفته و به دست ما نرسیده است.

اینک به عنوان انجام وظیفه برآن شدیم ذریعه ای از اقیانوس لایتناهی مقام فاطمی جاری سازیم و با قطره ای از اقیانوس مدایح و اشعار فاطمی، شبنمی بر جان تشنه محبان و خدمتگزاران فاطمه و فرزندانش نهاده باشیم.

در این مقاله تلاش شده تا اشعار یافت شده در مدح و محبت بانوی عالمیان از قرن نخست تا قرن هشتم هجری به ترتیب همراه معرفی مختصری از شاعران فاطمی در اختیار علاقه‌مندان قرار گیرد. باشد تا رضایت قلب مقدس این مادر غریب را جلب نماید و مرهمی بر جان خسته یگانه وارث و منتقمش مهدی موعود عجل الله فرجه الشریف باشد.

"اَللّهم عَجل فَرجه وَ سهّل مَخرجَه"

دیک الجن حمصی

منظومه زیباى ((دیک الجن حمصى)) از شعراى قرن دوم و سوم هجرى، در شرح و توصیف ازدواج الهى آن حضرت مى باشد. این قضیه بیانگر یکى از عظمتهاى شخصیت آن حضرت و مقدمه اى براى فهم آن است که چرا و چگونه ذریه ایشان مورد عنایت خدا و پیامبر (ص) قرار گرفته اند. ابیات آغازین این منظومه چنین است:
اِنّ الرَسول لَم یَزلَ یقول                      وَالخَیر ما قال بِه الرسولِ:

اِنّک مِنّى یا عَلى اَلابى                        بِحیثُ مَن موساهُ هارونَ النّبى ...

و ترجمه متن کامل این سروده چنین است:

پیامبر پیوسته مى گوید و بهترین [سخن] آن است که پیامبر گوید که: تو نسبت به من ـ اى على شریف ـ مانند هارون پیامبر به [برادرش] موسى هستى [که در غیاب موسى جانشین او بود] با این تفاوت که پس از من پیامبرى نخواهد بود. از این رو بهترین عالمیان در نزد من هستى.

نسبت تو به من مانند نسبت دکمه به پیراهنم است [که به من پیوسته اى] و هر که با تو دشمنى کند گریزگاهى ندارد. تو براى من برادرى و داماد من هستى.

تو را آنکه بازگشت امور به سوى اوست به ازدواج زهراى هدایتمند و سرور زنان درآورده است. اولین مخلوق خدا [جبرئیل] در رفت و آمد بود تا او را از من برایت خواستگارى کند و گفت: خداى والاى تو مقرر کرده است که زهراى بتول به همسرى على درآید

پس بهشتها را به زیباترین زينتها آراست و حوریان، با متانت جلوه گر شدند. و نورهاى تابنده پدیدار گشت و فرشتگان آسمان هفتم به صف ایستادند

و من در میان آنان به خطبه خواندن برخاستم و آنچه را خواسته بودند، عطا کردم. سپس خداوند امر فرمود که میوه هاى در دسترس از شاخه درختان بهشت چیده شوند. و از فرازشان باران جامه هاى فاخر و زینتها باریدن گرفت تا به حد کمال از آن برخوردار شدند

و هر کس از حوریان و فرشتگان که بیشتر از این نعمتها بهره ور شد به فضیلت خود بر دیگران بالید / پس هر کس [جز على (ع)] (به خواستگارى آماده بود برگردانده شد.

زیرا خداوند خواست که زهرا همسر على مرتضى باشد. سپس [اى زهرا (س) و على (ع)] از شما دو نوه ام را به من بخشید که در آراستن عرش، چون دو گوشواره اند.

پس سپاس و ستایش خداى را به خاطر آنچه به پنج تن اصحاب عبا اعطا کرد. آنها براى دوستان و پیروان خود مایه امن و امانند و ایمان در آنان به کمال رسیده است. و هر که را با ایشان کینه ورزد به سوى آتش فروزان مى رانند. و مردم را به رشد و رستگارى در آغاز و انجام [دنیا و آخرت] هدایت مى کنند.

همچنین این شاعر قرن دوم و سوم هجرى، در ابیات نخست قصیده منحصر به فردى که درباره مرقد مطهر آن حضرت سروده چنین مى گوید:

یا قَبرُ فاطمه الذّى ما مِثلُه                    قَبر بِطیبه طابَ فیه مُبیتا

اِذ فیکَ حَلّت بِضعه الهادى التّى             تَجلى مَحاسِنُ وَجهُها حَلیتا

اِن تنإ عَنه فَما نإیت تَباعُداً                    اَو لَم تبن بَدرًا فَما اَخفیتا ...

اى قبر فاطمه که در طیبه (مدینه منوره) مثل و مانند ندارد. تو چنین آرامگاه مطهرى هستى! از آن روى که پاره تن پیامبر هدایت در تو منزل گزید و تو از جمال تابناک رخسارش زیور یافتى [اى دل] اگر از آن مرقد کناره گزینی به قصد دورى کردن نیست و اگر ماه تمام را نیافتى [از تابش انوارش] نهان نخواهى بود ...[10]

[1]بحار الانوار، ج 16، ص 405 و ج 71، ص 115.

[2]بحار الانوار، ج 43، ص 65.

[3]همان، ج 43، ص 65.

[4]همان، ج 43، ص 65.

[5]همان، ج 43، ص 19.

[6]الأمالی، جزء 1، صفحه 383.

[7]همچو مرغی که دانه برچیند / دوستان را جدا کند زهرا: بحارالانوار، ج 8، ص 51.

[8]همان، ج 43، ص 16.

[9]عوالم العلوم، ج 11، ص 161.

[10]مقاله تابش زهرا (س) در آینه شعر عربى / نرگس گنجی به نقل از دیوان دیک الجن، ص 57 ـ 59.

منبع: mohammadivu.org

logo test

ارتباط با ما