امام حسن عسکری(ع) زمینه «پاسداری از عدالت، مبارزه با ظلم و آزاداندیشی» را فراهم کردند

یا توجه به اینکه مقرر بود امام دوازدهم وارد مرحله غیبت شود و دسترسی مستقیم شیعیان به امام ممکن نباشد، لازم بود که مسئولیت پاسداری از عدالت، مبارزه با ظلم، آزاداندیشی و دیگر ویژگی‌های مکتب تشیع به آگاهان جامعه و خود مردم سپرده شود. امام حسن عسکری علیه‌السلام در زمان حیات خویش زمینه این امر را فراهم کردند.

امام حسن عسکری(ع) زمینه «پاسداری از عدالت، مبارزه با ظلم و آزاداندیشی» را فراهم کردند

:گفتگو با محمود صلواتی پژوهشگر دینی

ایشان پایگاه‌ها و جایگاه‌هایی در میان جامعه و در گوشه و کنار سرزمین‌های اسلامی ایجاد نمودند تا این رسالت بزرگ در دوران پس از غیبت ادامه یابد و تفکر عدالت‌خواهی و مبارزه با ستمگری همچنان زنده بماند.

با وجود شدت مراقبت و محدودیت‌های عباسیان، امام حسن عسکری (ع) از چه روش‌های سازمانی و امنیتی برای سامان‌دهی «شبکه وکالت» استفاده کردند؟

شرایط امام حسن عسکری علیه‌السلام شرایطی ویژه بود. پیش از آن، تشیع تجربه‌های گوناگونی را پشت سر گذاشته بود. در مقطعی، دوران حکومت حضرت علی علیه‌السلام فرا رسید و ایشان مسئولیت اداره امور را بر عهده گرفتند. پس از آن، شرایط زمان امام حسن مجتبی علیه‌السلام و سپس شهادت امام حسین علیه‌السلام پیش آمد که شیعه با دشواری‌های بسیاری روبه‌رو شد. در این جریان‌ها روشن گردید که حاکمیت تنها در صورتی تحقق می‌یابد که مردم همراهی و آمادگی داشته باشند. همان‌طور که حضرت امیر علیه‌السلام فرمودند: «لَا رَأْيَ لِمَنْ لَا يُطَاعُ» یعنی حتی اگر کسی مانند حضرت علی(ع) بر حق باشد، در صورتی که مردم آمادگی نداشته باشند، امکان حاکمیت بالفعل وجود نخواهد داشت. همین امر در زمان امام حسن علیه‌السلام آشکار شد، زیرا آن حضرت ناگزیر به پذیرش صلح گردید.

در دوران امام حسین علیه‌السلام نیز آن حضرت وظیفه خود را انجام دادند تا در تاریخ باقی بماند که تشکیلات شیعه هیچ‌گاه با حکومت‌های غاصب و ستمگر همراهی نمی‌کند. شهادت امام حسین علیه‌السلام رسالت خود را ایفا کرد و این پیام تاریخی را جاودانه ساخت. پس از ایشان، در دوران امام باقر و امام صادق علیهماالسلام، تلاش‌های گسترده‌ای برای زنده‌کردن فرهنگ تشیع صورت گرفت. آنان کوشیدند آموزش‌های دینی را به مردم منتقل کنند و مبارزه‌ای نرم را آغاز نمایند تا اندیشه شیعه شکل گیرد؛ اندیشه‌ای که بر عدالت‌خواهی، مبارزه با ظلم و گسترش آموزه‌های فقهی، اجتماعی، اخلاقی و دیگر ابعاد حیات دینی استوار بود.

هر یک از امامان بعدی، رسالت خاص خود را در ادامه این مسیر ایفا کردند. در زمان امام رضا علیه‌السلام، این حرکت به گونه‌ای دیگر گسترش یافت و با حضور ایشان در ایران، زمینه‌ای فراهم شد تا پیام تشیع به مناطق مختلف، به‌ویژه میان ایرانیان، منتشر شود. به این ترتیب، همه این تجربه‌ها تا زمان امام حسن عسکری علیه‌السلام به‌صورت انباشته در تاریخ تشیع حضور داشت.

امام حسن عسکری علیه‌السلام در دورانی می‌زیستند که حکومت استبدادی بنی‌عباس فشارهای شدیدتری را بر شیعیان اعمال می‌کرد. با وجود آن‌که در آغاز با شعار حمایت از حق آل‌محمد به قدرت رسیدند و در برابر بنی‌امیه قد علم کردند، اما پس از دستیابی به حکومت، همان مسیر را به‌گونه‌ای پیچیده‌تر ادامه دادند. قدرت آنان را به ریاکاری کشاند و فشارهای مضاعفی بر شیعیان وارد ساختند. در چنین شرایطی، امام حسن عسکری علیه‌السلام در پادگان سامرا تحت محاصره قرار گرفتند تا ارتباط ایشان با شیعیان و اطرافیان قطع شود.

با این حال، تشیع تشکیلاتی منسجم پدید آورد. این تشکیلات با واسطه نواب خاص و افراد وفاداری که علاقه‌مند به اهل‌بیت و تشیع بودند، در نقاط مختلف سرزمین‌های اسلامی فعالیت می‌کرد و بار رسالت را به دوش می‌کشید. همچنین از آن‌جا که مقرر بود امام دوازدهم وارد مرحله غیبت شود و دسترسی مستقیم شیعیان به امام ممکن نباشد، لازم بود که مسئولیت پاسداری از عدالت، مبارزه با ظلم، آزاداندیشی و دیگر ویژگی‌های مکتب تشیع به آگاهان جامعه و خود مردم سپرده شود.

امام حسن عسکری علیه‌السلام در زمان حیات خویش زمینه این امر را فراهم کردند. ایشان پایگاه‌ها و جایگاه‌هایی در میان جامعه و در گوشه و کنار سرزمین‌های اسلامی ایجاد نمودند تا این رسالت بزرگ در دوران پس از غیبت ادامه یابد و تفکر عدالت‌خواهی و مبارزه با ستمگری همچنان زنده بماند.

شبکه وکالت چه نسبتی با نیاز جامعه شیعی به «تمرین زیست بدون حضور مستقیم امام» داشت؟

ما به دوران غیبت نزدیک می‌شویم و در حقیقت، این بار مسئولیت سنگین هدایت جامعه باید بر دوش عالمان و آگاهان نهاده شود. تا یک مرحله، تشکیلات شیعه دارای ارتباط مستقیم با امام بود؛ اما پس از آنکه کادرهای لازم تربیت شدند و افرادی آماده گشتند و مبانی فکری و اصولی آن تشکل مشخص گردید، دیگر نیازی به ارتباط مستقیم باقی نمی‌ماند. در این مرحله، پیوندی که وجود دارد، پیوندی اصولی و فرهنگی است.

نمونه‌ای از این معنا را در جنگ صفین می‌بینیم. یکی از اصحاب حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام به ایشان عرض کرد: «ای کاش برادر ما نیز همراه ما بود تا در این جنگ شرکت می‌کرد و در ثواب آن شریک می‌شد.» حضرت فرمودند: «أهوى أخيك معنا؟»؛ یعنی آیا هوای دل و اندیشه برادرت با ماست؟ آیا او اندیشه ما را پذیرفته و به ما دل بسته است؟ آن شخص پاسخ داد: بله، او از شیعیان و دوستداران شماست و همین اندیشه را قبول دارد. حضرت فرمودند: «پس او با ماست.» همین که فکر او با ما هماهنگ است، او با ما به شمار می‌آید و در همه پیروزی‌ها و دشواری‌ها و در ثواب مجاهدت‌ها شریک است.

از این کلام حضرت چنین برداشت می‌شود که وحدت، در این مرحله، دیگر وحدتی اصولی، فکری و عقیدتی است؛ نه صرفاً یک ارتباط مستقیم و تشکیلاتی. بنابراین، هر کس در هر نقطه‌ای از جهان که باشد، اگر همان‌گونه بیندیشد و همان راه را ادامه دهد، در حقیقت همراه است و بخشی از پیکره این جریان به شمار می‌آید.

این همان نکته‌ای است که دکتر شریعتی پیش از انقلاب در سخنرانی‌های خود بیان کرده بود: شیعه همانند یک حزب است. در این معنا، تشیع از حالت فردی فراتر می‌رود و به یک ارتباط اصولی، فکری و عقیدتی بدل می‌شود. در نتیجه، در هر گوشه‌ای که افرادی آن اندیشه را داشته باشند و همان راه را ادامه دهند، همبستگی حقیقی با مرکزیت تشیع خواهند داشت.

در زمان امام حسن عسکری علیه‌السلام نیز زمینه چنین مسیری فراهم شد تا این راه طولانی که در پیش روی تاریخ تشیع قرار داشت، مصون و محفوظ بماند.

امام عسکری (ع) با چه ابزارهایی (نقد معرفتی، شبکه روایی، تربیت شاگردان) توانستند هویت متمایز شیعی را تثبیت کنند؟

ابزار اصلی در آن دوران، همین ارتباطات غیرمستقیم بود. هرچند امام حسن عسکری علیه‌السلام در محاصره به‌سر می‌بردند، اما همچنان ارتباط‌هایی با افراد و یاران برقرار می‌کردند. در شرایط خفقان و فشار، دیگر ابزارهای رسمی کارآمد نبود. درست همانند جنگ‌های چریکی؛ زمانی که دولت رسمی با دولت دیگر می‌جنگد، شیوه‌های نظامی و سازمان‌یافته به‌کار می‌رود، اما هنگامی که نبرد به شکل چریکی درمی‌آید، قوانین متداول حکومت‌ها کارایی خود را از دست می‌دهد و ارتباطات به شکل پراکنده و پنهانی جریان می‌یابد.

در دوران امام عسکری علیه‌السلام نیز وضعیتی مشابه وجود داشت. گاهی برای حفظ ارتباط، از پوشش‌های ساده و روزمره بهره می‌گرفتند؛ مثلاً روایت شده است که برخی افراد به بهانه خرید و فروش خیار، با امام ارتباط برقرار می‌کردند. در این فضای اختناق، ارتباط مستقیم عملاً ممکن نبود و بسیاری از روایات نیز به‌صورت تقیه بیان می‌شد؛ زیرا حکومت دیدگاهی متفاوت از شیعه داشت و در میان راویان، جاسوسان حکومت نیز حضور داشتند. بنابراین امام گاه حکمی را به‌صورت تقیه بیان می‌کردند و تنها افراد آگاه و ویژه می‌توانستند مقصود واقعی را دریابند.

به این ترتیب، در شرایط فشار و محاصره، دو شیوه ارتباطی شکل گرفت: نخست، ارتباط اصولی، مبنایی و فکری در چارچوب آموزه‌های ائمه علیهم‌السلام؛ و دوم، ارتباط پراکنده و تشکیلاتی به‌سان نبردهای پارتیزانی، که طی آن افراد خاص پیام‌های امام را به شیعیان می‌رساندند تا شعله ارتباط زنده بماند.

البته باید یادآور شد که دوران بنی‌امیه یکی از سخت‌ترین دوره‌ها برای شیعه بود، اما با پایان یافتن آن، بنی‌عباس روی کار آمدند و سال‌ها ـ تا حدود قرن ششم هجری ـ بر جهان اسلام حکومت کردند. در این دوران طولانی نیز شرایط برای شیعه دشوار باقی ماند. به همین سبب، برنامه‌ریزی‌های شیعه باید متناسب با این وضعیت می‌بود؛ چرا که شیعه در جایگاه اقلیتی زندگی می‌کرد که در برابر اکثریتی قرار داشت و همواره مخالف ظلم و ستم بود. به تعبیر امروزی، شیعه در جایگاه «اپوزیسیون» به‌سر می‌برد و ناگزیر بود خود را حفظ کرده و پیام خود را به دیگران برساند.

این مهم از طریق نواب خاص و افراد ویژه‌ای که با امام ارتباط داشتند، محقق شد و آنان وظیفه داشتند پیام رسالت امامت را به شیعیان منتقل کنند تا مسیر امامت در شرایط خفقان همچنان ادامه یابد.

چگونه می‌توان این الگو را به زبان راهبردی معاصر ترجمه کرد، به‌ویژه برای مسلمانانی که در جوامع اقلیت یا تحت فشار سیاسی زیست می‌کنند؟

افرادی که در اقلیت قرار دارند، سخن حقی در اختیار دارند و رسالتی حقیقی بر عهده آنان نهاده شده است. وظیفه ایشان آن است که این سخن حق را به دیگران برسانند و هویت خویش را حفظ کنند. از سوی دیگر، شرایط فشار و خفقان مانع می‌شود که این صدا آشکارا به گوش همگان برسد. در چنین شرایطی تکلیف برداشته نمی‌شود؛ شخص نمی‌تواند همرنگ جماعت شود و رسالت خود را از دست بدهد یا وظیفه‌اش را انجام ندهد.

در چنین وضعیتی دو راه پیش رو قرار دارد: نخست آن‌که اصول و مبانی مشخص و بیان شود تا هر کس، در هر کجا که هست و در هر شرایطی که زندگی می‌کند، بداند مبانی ما چیست، دیدگاه‌های ما کدام است، اصول و خواسته‌های ما چه چیزهایی هستند و هدف ما چیست. در حقیقت این موارد باید روشن شود تا افرادی که به آن پایبند هستند بتوانند ارتباط خود را با مرکزیت حفظ کنند. دوم آن‌که ارتباط‌ها به صورت اصولی اما غیرتشکیلاتی و غیرمنظم برقرار شود، به گونه‌ای که آسیب‌پذیر نباشد و افراد گرفتار نشوند یا دست‌کم این مشکلات به حداقل برسد. همان کاری که نیروهای مبارز پیش از انقلاب در برابر نظام شاهنشاهی انجام می‌دادند؛ در آن زمان اقلیتی طرفدار آیت‌الله خمینی و طرفدار مبارزه بودند و به اشکال مختلف می‌کوشیدند ارتباط خود را حفظ کنند. حتی از درون زندان، برخی رهبران گروه‌ها سازمان خود را هدایت می‌کردند؛ تشکیلات در بیرون فعال بود، در حالی که رهبران در زندان بودند و با این حال از همان‌جا گروه خویش را مدیریت می‌کردند.

به هر حال، در شرایط خفقان و فشار باید راه‌هایی پیدا شود تا پیام به گوش افراد برسد، حتی اگر آشکارا ارتباط با مرکزیت وجود نداشته باشد. این امر پیشینه دارد؛ هم در مبارزات گذشته و هم در جوامع دیگر. بسیاری از همین جریان‌ها پس از مدتی به حاکمیت رسیدند. چه‌بسا اقلیتی در زمانی محدود و تحت فشار قرار داشته باشد، اما وقتی اقبال عمومی به سوی او بیاید و مردم آگاه شوند و به او روی آورند، شرایط فشار از میان می‌رود و آن اقلیت به اکثریت تبدیل می‌شود و می‌تواند آشکارا خود را نشان دهد.

امام حسن عسکری نیز در آن شرایط ویژه و فشارهایی که بر ایشان بود، پیام خود را به جامعه رساندند و رسالت امامت خویش را انجام دادند. در حقیقت زمینه‌ای فراهم ساختند برای غیبت طولانی، تا شیعه بتواند در این دوران رسالت و وظیفه عدالت‌خواهی خویش را ادامه دهد، تا زمانی که گشایش فرا رسد و ظهور حضرت حجت واقع شود. انتظار ما در حقیقت آن است که روزی همه جا را عدالت فرا گیرد، همه با یکدیگر دوست باشند و ظلم و فساد ریشه‌کن شود؛ آرزویی که همواره شیعه در پی آن بوده است.

البته باید دانست که آمدن حضرت حجت به معنای آن نیست که با زور یا با شمشیر مردم را آگاه کنند. ابزارها رشد می‌کنند و زمینه‌ها فراهم می‌شود. امروز شاهدیم که موبایل، اینترنت و ماهواره آمده‌اند و ارتباطات بسیار آسان گشته است. بدین‌سان پیام حق‌طلبی به‌راحتی می‌تواند به سراسر دنیا منتقل شود. مردمی که از فشار ظلم‌ها، نابرابری‌ها و بی‌عدالتی‌ها به تنگ آمده‌اند، هنگامی که فطرت درونی‌شان پرورش یابد و تقویت شود، آمادگی پذیرش پیام عدالت‌خواهانه را خواهند یافت.

از این رو امیدواریم که آینده جهان آینده‌ای نیکو باشد؛ سرشار از صلح، دوستی، محبت، برادری و ایمان به خدای یکتا. امام حسن عسکری جامعه را آماده ساختند تا این بار رسالت بر دوش آگاهان جامعه نهاده شود؛ کسانی که بتوانند جامعه را هدایت کنند تا سرانجام به آن نقطه بلند برسیم که ظهور حضرت حجت است؛ روزی که جهان بر پایه عدالت، آزادی و آگاهی سامان گیرد.

منبع: شفقنا

logo test

ارتباط با ما