ادب حضرت عباس(ع) از کودکی تا بزرگسالی

یکی از ارزش های والای انسانی و اسلامی، رعایت ادب است. ادب در برابر بزرگان و مقدّسات و در همه موارد زندگی، زینت اخلاق است و از عوامل و ارکان مهم شخصیت های بزرگی چون حضرت عباس(ع) است.

ادب حضرت عباس(ع) از کودکی تا بزرگسالی

در کتاب امید حرم درباره ادب حضرت عباس (ع) آمده است: روزی امام علی علیه السلام به حضرت عبّاس علیه السلام که در دوران کودکی به سر می برد، فرمود: بگو یک. حضرت عبّاس علیه السلام گفت: یک. علی علیه السلام فرمود: بگو دو. حضرت عبّاس علیه السلام در پاسخ گفت: من با آن زبانی که یک گفته ام (و به یکتایی خدا اقرار نموده ام) شرم می کنم که بگویم: دو (و از دایره یکتایی خدا خارج گردم). امام علی علیه السلام دو چشمان عبّاس علیه السلام را بوسید.

طبق پاره ای از روایات، حضرت عبّاس علیه السلام در این هنگام پنج سال داشت.

بر همین اساس، امام صادق علیه السلام در شأن حضرت عبّاس علیه السلام فرمود: «کان عمّنا العباس نافذ البصیره؛ عموی ما عبّاس، بصیرت نافذ (چشم تیزبین و عمق نگر) داشت».

لذا مرحوم محمّد باقر بیرجندی می نویسد: همانا عبّاس، از فقهای بزرگ و از بزرگان خاندان نبوّت بود.

یکی از ارزش های والای انسانی و اسلامی، رعایت ادب است. ادب در برابر بزرگان و مقدّسات و در همه موارد زندگی، زینت اخلاق است و از عوامل و ارکان مهم شخصیت معنوی است. امیرمؤمنان علی علیه السلام در ضمن سفارش به فرزندش امام حسن علیه السلام فرمود: «یا بُنَی اَلاْدَبُ لِقاحُ

الْعَقْلِ…؛ پسرم! ادب بارور شدن عقل و بیداری قلب و سرفصل فضیلت و ارزش هاست».

نیز فرمود: «مَنْ اَخَّرَ عَدَمُ اَدَبِهِ لَمْ یقَدِّمْهُ کِثافَهُ حَسَبِهِ؛ کسی که بی ادبی، او را عقب انداخت،عظمت مقام حَسَب و فامیل، او را به جلونخواهد انداخت».

و نیز فرمود: «لامِیراثَ کَاْلاَدَبِ؛ هیچ ارثی ارزشمندتر از ادب نیست».

بر همین اساس، حضرت علی علیه السلام فرزندانش را به خوبی تربیت کرد، از این رو آنان از با ادب ترین افراد جامعه خود بودند. حضرت عبّاس علیه السلام از همین مکتب درخشان، درس ادب آموخته بود؛ لذا از ویژگی های زندگی سراسر درخشان حضرت عبّاس علیه السلام ادب او در همه دوران سال های زندگی اش از کودکی تا آخر عمر بود. در این راستا نظر شما را به چند نمونه زیر جلب می کنیم:

1 – روایت شده که حضرت عبّاس علیه السلام بدون اجازه در کنار امام حسین علیه السلام نمی نشست و اگر پس از اجازه می نشست، مانند عبدی خاضع، دو زانو در برابر مولایش می نشست.

2 – روایت شده که در طول 35 سال عمر حضرت عبّاس علیه السلام آن بزرگوار هرگز برادرش امام حسین علیه السلام را برادر خطاب نکرد، بلکه با تعبیراتی مانند: سیدی، مولای، یا بن رسول اللَّه، آقای من، سرور من، ای پسر رسول خداصلی الله علیه وآله، آن حضرت را صدا می زد، به جز در مورد آخرین

ساعت عمر و در لحظه شهادت که صدا زد: برادر، برادرت را دریاب!

این تعبیر نیز یک نوع ادب بود؛ زیرا بیانگر آن بود که برادرت رسم برادری را با بهترین وجه ادا کرد و تو ای برادر، اکنون با مهر برادری به من بنگر.

در کتاب «مستطرف الاحادیث» نقل شده: روزی امام حسین علیه السلام در مسجد آب خواست. عبّاس علیه السلام که در آن هنگام کودک بود، بی آنکه به کسی بگوید با شتاب از مسجد بیرون آمد. پس از چند لحظه دیدند، ظرفی را پر از آب کرده و با احترام خاصی ظرف آب را به برادرش امام حسین علیه السلام تقدیم کرد.

روز دیگری، خوشه انگوری را به او دادند. او با اینکه کودک بود، با شتاب از خانه بیرون آمد، پرسیدند: کجا می روی؟ فرمود: می خواهم این انگور را برای مولایم، حسین علیه السلام ببرم.

حضرت علی علیه السلام در همان خردسالی عبّاس علیه السلام، توجّه خاصّی به ادب ایشان داشت. او را به تلاش و کارهای مهم و سخت مانند کشاورزی، تقویت روح و جسم، تیراندازی و شمشیرزنی و سایر فضایل اخلاقی، تعلیم و عادت داده بود.

حضرت عبّاس علیه السلام گاهی در کنار پدر مشغول کشاورزی و باغداری در نخلستان ها بود و زمانی احادیث و برنامه های اسلام را در مسجد به دیگران می آموخت و به تهیدستان و بینوایان کمک می کرد. او به برادران و خواهرانش احترام شایانی می گذاشت. و دوش به دوش آنان در بالا بردن سطح فرهنگ مردم می کوشید و در یک کلام، بازوی

پرتوان پدر و چشم نافذ اسلام و مطیع برادرانش امام حسن و امام حسین علیهما السلام بود. حضرت عباس علیه السلام سخن امام علی علیه السلام را در زبان و سیمای امام حسن علیه السلام را در چهره و خون امام حسین علیه السلام را در رگ ها داشت.

روزی امیرمؤمنان علی علیه السلام فرزندش عبّاس علیه السلام را که آن وقت کودکی خردسال بود، در آغوش گرفت و در حالی که بر اثر شدّت ناراحتی، قطرات اشک از دیدگانش می ریخت، بازوان عبّاس علیه السلام را می بوسید. امّ البنین علیها السلام که آن صحنه را می دید، نگران شد و از علی علیه السلام پرسید: چرا گریه می کنی؟ حضرت علی علیه السلام پاسخ داد: دست های این کودک را دیدم و آنچه را که در آینده به آنان می رسد به خاطر آوردم، از این رو متأثر شدم. امّ البنین علیها السلام با اضطراب پرسید: مگر دست های او چه می شوند؟ حضرت علی علیه السلام پاسخ داد: دستهایش قطع می شوند. سپس با اندوه دردناکی چند بار فرمود: مگر با یزید چه کرده ام؟

امّ البنین علیها السلام که با شنیدن این سخن، اشک اندوه می ریخت، پرسید: برای چه دست های عبّاس علیه السلام قطع می شوند؟

حضرت علی علیه السلام ماجرای کربلا را برای امّ البنین علیها السلام شرح داد، امّ البنین به خاطر آن مصایب جانگدازی که بر خاندان نبوّت وارد می شود منقلب شد و سخت گریه کرد، سپس با نیروی صبر و شکر، خود را آرام نمود و خدا را به خاطر اینکه فرزندش فدای امام حسین علیه السلام سبط پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله می گردد، شکر نمود.

حضرت علی علیه السلام به امّ البنین علیها السلام فرمود: عبّاس علیه السلام در پیشگاه خداوند بزرگ، دارای مقام بسیار ارجمندی است، خداوند به جای دو دست، دو بال به او عنایت می کند، او با آن دو بال، همراه فرشتگان در فضای بهشت به پرواز در می آید، چنان که این موهبت را به جعفر طیار، عنایت نموده است. امّ البنین با شنیدن این مژده، خشنود شد و خدا را سپاس گفت.

منبع: شفقنا

logo test

ارتباط با ما