امام جعفر صادق(ع) در متون اهل سنت

flower 12

    

   

نویسنده:حمیدالله رفیعی زابلی: محقق و پژوهشگر

   

چکیده

دانشمندان اهل سنت در کتاب های تفسیری، فقهی و حدیثی از امام جعفر صادق(ع) به بزرگی یاد کرده و مطالبی فراوانی را به سخنان و احادیث این امام مستند نموده اند. در این مقاله، به انعکاس برخی مطالب از متون و کتاب های اهل سنت درباره اوصافی نظیر زهد، عبادت، تقوی و علم امام صادق(ع) و به نقل برخی از سخنان ایشان در این کتاب ها به  صورت گذرا پرداخته  شده است.

   

کلیدواژگان

کلید واژه ها: امام صادق(ع)؛ اهل سنت؛ ابوحنیفه؛ اهل بیت؛ علم؛ عبادت

   

مقدمه

در جهان اسلام پنج مذهب فقهی به نام های حنفی، شافعی، حنبلی، مالکی و جعفری وجود دارد. مذهب جعفری منسوب به جعفر بن محمد الصادق(ع) است. امام صادق(ع)، ششمین امام از امامان اهل بیت رسول الله(ص) هستند که کنیه شان ابوعبدالله است. پدرشان امام محمدباقر(ع)، فرزند امام زین العابدین(ع) پسر امام حسین بن علی بن ابی طالب است. بخاری در تاریخ خود گفته است: «جعفر بن محمد، در سال هشتاد هجری متولد شده و در سال یکصد و چهل  و هشت وفات نموده است» (نووی، 1996م، ص 155).

هدف از این مقاله کوتاه، شرح دیدگاه علمای اهل سنت درباره امام جعفر بن محمد الصادق(ع) و بیان جایگاه و مقام ایشان در نزد اهل سنت است. دیدگاه دانشمندان و علمای اهل سنت درباره امام صادق(ع) برخاسته از بیانات کسانی است که هم عصر این امام بوده اند. اگر به کتاب های اهل سنت مراجعه شود، مطالبی زیادی در این خصوص قابل دسترسی است، ولی در این مقاله به اموری پرداخته شده که برجستگی ویژه ای دارند.

   

- اوصاف امام صادق(ع)

در کتاب های اهل سنت افزون بر ذکر فضایل اهل بیت(ع)، امام جعفر بن محمد الصادق(ع) با عناوین و عباراتی بزرگ و پرمعنا توصیف  شده است. این اوصاف و عناوین، حاکی از جلالت و بزرگواری ایشان در نسب و حسب است و بر مقام فوق العاده ی معنوی و علمی این امام دلالت دارد.

ابن عبدالبر در تعریف ایشان چنین می گوید: «جعفر بن محمد بن علی بن ابی طالب رضی الله عنهم، کنیه اش ابوعبدالله و مادرش فروه، دختر قاسم پسر محمد بن ابابکر صدیق است و او، آن جعفری است که معروف به صادق است و او ثقه، امین، عاقل، حکیم، بسیار باتقوا و صاحب فضلی بوده که مذهب جعفری منسوب به اوست» (یوسف بن عبدالله، 1387ق، ص 66).

نووی، دانشمند معروف اهل سنت نیز ایشان را این گونه توصیف می کند: «او امام ابوعبدالله جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب رضی الله عنهم، هاشمی، مدنی و صادق است. محمد بن اسحاق و یحیی انصاری و مالک و ابن جریح و شعبه و یحیی القطان و دیگران از او نقل حدیث کرده اند و همگی اتفاق بر امامت و جلالت و سیادت او دارند. عمرو بن ابی المقدام گفته است که هرگاه به جعفر بن محمد نظر می کردم، می دانستم که او از سلاله انبیاست (نووی، 1996م، ص 155).

شیخ عطار در کتاب تذکرهالاولیاء که در شرح حال عرفا و اولیاء نگاشته است، از امام صادق(ع) آغاز می کند و می گوید: «آن سلطان ملت مصطفوی، آن برهان حجت نبوی، آن عامل صدیق، آن عالم تحقیق، آن میوه دل اولیاء، آن جگر گوشه انبیاء، آن ناقد علی، آن وارث نبی، آن عارف عاشق: جعفر الصادق رضی الله عنه.»

وی همچنین می گوید: «ذکر انبیاء و صحابه و اهل بیت نیاز به کتاب جداگانه دارد، اما در این کتاب که شرح اولیاء است به سبب تبرک به صادق ابتدا می کنیم.» و سپس ادامه می دهد: «چون ذکر او کرده شود، از آن  همه بود. نه بینی که قومی که مذهب او دارند، مذهب دوازده امام دارند؛ یعنی یکی دوازده است و دوازده یکی. اگر تنها صفت او گویم، به زبان و عبارت من راست نیاید؛ که در جمله علوم و اشارات و عبارات بی تکلّف به کمال بود و قدوه جمله ی مشایخ بود و اعتماد همه بر وی بود و مقتدای مطلق بود، هم الهیان را شیخ بود و هم محمدیان را امام و هم اهل ذوق را پیشرو و هم اهل عشق را پیشوا.

هم عبّاد را مقدّم و هم محمدیان را مکرم، هم صاحب تصنیف حقایق، هم در لطایف تفسیر و اسرار تنزیل بی نظیر بود... و عجب دارم از آن قوم که ایشان خیال بندند که اهل سنت و جماعت را با اهل بیت چیزی در راه است ... و من آن نمی دانم که کسی در خیال باطل مانده است. آن می دانم که هر که به محمد ایمان دارد و به فرزندانش ندارد به محمد ایمان ندارد. تا به حدی که شافعی در دوستی اهل بیت به حدی بوده است که به رفضش نسبت کردند و محبوس کردند و او را در آن معنی شعری سروده است و یک بیت آن این است:

لو کان رفضا حب آل محمد

فلیشهد الثقلان انی رافض

یعنی: اگر دوستی آل محمد رفض است، گو جمله انس و جن گواهی دهید به رفض من.

(عطار، 1384ش، ص 10)

با توجه به آنچه بیان شد، کسانی که می پندارند اهل سنت و جماعت به مقام علمی و معنوی اهل بیت رسول خدا(ص) اعتقاد ندارند، با کمال بی انصافی مرتکب تهمت آشکار گردیده اند. زیرا شدت ارادت و محبت اهل سنت نسبت به اهل بیت از احادیثی که در این موضوع از رسول خدا(ص) در کتاب های شان نقل کرده اند بهتر و بیشتر روشن می گردد. به عنوان نمونه، ابن حبان بستی در صحیح خود از پیامبر اسلام(ص) نقل نموده است که فرمود: «به آن کسی قسم می خورم که جان من در دست اوست، هیچ کسی با ما اهل بیت دشمنی نمی کند مگر این که خدای متعال او را داخل جهنم کند» (بستی، 1414ق، ص 435، حدیث 2578)

   

- عبادت و تقوای امام صادق(ع)

امام جعفر صادق(ع) با جان و دل، بنده واقعی خداوند بود و لحظه ای از عبادت خدا غافل نبوده است. مالک(ره) درباره عبادت آن حضرت می گوید: «من ندیدم او را مگر بر سه خصلت، یا نمازگزار بود یا روزه گیر و یا این که قرآن می خواند؛ و ندیدم او را که بدون طهارت(وضو) حدیثی از رسول الله(ص) نقل کند؛ و درباره چیزی که سودی نداشت سخن نمی گفت؛ و از عالمان عابد و زاهدی بود که از خداوند می ترسند.

همانا سالی با او حج انجام دادم و چون به شجره (محلی است در اطراف مکه که حاجیان در آن جا احرام می بندند) رسید، محرم شد، پس هر گاه می خواست تهلیل بگوید حالت غش و بی هوشی بر او عارض می گردید. من به او گفتم آیا این حالت حتماً باید بر تو عارض شود؟ او با اکرام و چهره شادمان به من گفت: ای پسر ابی عامر من می ترسم از این که بگویم «لبیک اللهم لبیک» خداوند بگوید «لا لبیک و لا سعدیک» (یوسف بن عبدالله، 1387ق، ص 67)

به گفته ابونعیم، ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق(ع) امام ناطق بود و صاحب زمام ولایت بود که به عبادت و فروتنی رو آورده و عزلت و خشوع را اختیار کرده بود (ابو نعیم، 1405ق، ص 192).

   

- علم و فضل امام(ع)

فضل و علم امام صادق(ع) بر ارباب علم و دانش پوشیده نیست. این مطلب در کتاب های مختلف مربوطه بیان گردیده است. در اینجا به عنوان نمونه به آنچه در برخی کتاب های اهل سنت آمده است اشاره می شود.

محمد بستی می گوید: «و کان من سادات اهل البیت فقها و علما و فضلا روی عنه الثوری و مالک و شعبه و...؛» یعنی امام صادق(ع) از نظر فقه، علم و فضل از سادات اهل  بیت(ع) بود و ثوری و مالک و شعبه و راویان زیادی از او نقل حدیث کرده اند (بستی، 1395ق، ص 131).

از همه مهم تر، ابوحنیفه، رئیس مذهب حنفی که امروز در جامعه اسلامی بیشترین پیرو را دارا است، امام صادق(ع) را فقیه ترین کسی معرفی نموده که در زندگی‌اش دیده است. حسن بن زیاد می گوید که از ابوحنیفه، از فقیه ترین کسی که او دیده است، سؤال شد، او در جواب گفت: «ما رأیت احدا افقه من جعفر بن محمد» یعنی هیچ کسی را فقیه تر از جعفر بن محمد ندیده است.

 او این مطلب را زمانی متوجه شد که او را به دستور منصور خلیفه عباسی آزمود، وقتی  که منصور از ابوحنیفه می خواهد چهل سؤال مشکل را آماده کرده و از امام صادق(ع) بپرسد، ابوحنیفه چنین می کند و بعد از پاسخ های امام بر مبنا و نظرهای تمام مذاهب اسلامی، ابوحنیفه می گوید: من قبلاً روایت کرده بودم که داناترین مردم، عالم ترین آنان به اختلاف مردم است (قرشی، بی تا، ص 286؛ جرجانی، 1409ق، ص 132؛ مزی، 1400ق، ص 79؛ ذهبی، 1413ق، ص 257). مراد امام ابوحنیفه این است که هر کسی که مسلط بر آراء و نظرات تمام مذاهب اسلامی بوده و بر اختلافات بین آنان آگاهی داشته باشد، عالم ترین فقیه اسلامی است و امام صادق(ع) چون علم کامل بر اختلاف آراء و فتاوای همه مذاهب داشته است، پس او فقیه تر از همه است.

افزون بر این که در متون اهل سنت از امام صادق(ع) روایات فراوانی نقل شده است، در تفسیر نیز از آراء آن حضرت استفاده  شده است که به نمونه هایی از آن اشاره می شود:

سیوطی در ذیل آیه «وَاشْکُرُوا لِی وَلا تَکْفُرُونِ» (بقره، 152) سخنی از امام صادق(ع) نقل می کند که آن حضرت فرمود: «شکر کسی را که به شما نعمت می دهد انجام دهید؛ زیرا هنگامی  که شکر منعم را انجام دهی، نعمت ها بی پایان می گردد و اگر کفران ورزی، نعمت ها بقا پیدا نمی کند. شکر موجب فراوانی در نعمت و امان از غیر می شود.» (سیوطی، ج 1، 1993م، ص 374)

سمرقندی در تفسیر آیات آخر سوره آل عمران که شامل دعاهای متعددی می شود و به «إِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ» (آل عمران، 194) ختم می گردد، این سخن را از امام صادق(ع) نقل می کند که هر که خدا را به این دعاها بخواند، حتماً دعاهایش به اجابت می رسد؛ زیرا خداوند به دعا کننده ها فرموده است: «أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ» (آل عمران، 195) یعنی ثواب عمل کسی را که در طاعت من آن را انجام داده است، باطل نمی کنم حالا می خواهد این کس مرد باشد یا زن (سمرقندی، بی تا، ج 1، ص 300).

سمعانی در ذیل آیه «لَوْلا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ» (یوسف، 24) که در داستان حضرت یوسف(ع) آمده، می گوید که امام صادق گفته است معنای برهان در این آیه این است که در خانه زن(زلیخا) بتی وجود داشت و او برخاست با پارچه ای آن را پوشاند. حضرت یوسف(ع) به او گفت چرا این کار را کردی؟ او پاسخ داد که من از آن حیا می کنم مرا ببیند که مرتکب معصیت می شوم. حضرت یوسف گفت پس شایسته تر است من از پروردگارم حیا کنم؛ و این را گفت و فرار کرد. (سمعانی، 1418ق، ج 3، ص 23)

سیوطی به نقل از ابن عباس و ابن عمر می گوید که پیامبر(ص) فرمود که خداوند دارای 99 اسم است، هر که آن ها را برشمرد داخل بهشت می شود. از جعفر بن محمد الصادق(ع) از این اسم های نودونه گانه پرسیده شد، او در جواب گفت تمام این اسم ها در قرآن است. در سوره فاتحه، پنج اسم که عبارت اند از «یا الله، یارب، یا رحمن، یا رحیم، یا مالک» و در سوره بقره سی وسه اسم است و همین طور تا آخر قرآن 99 اسم خدا را از سوره های آن برشمردند (سیوطی، 1993م، ج3، ص 615) که مجالی برای ذکر آن ها در این مقاله وجود ندارد.

   

- سخنان و نصایح

امام صادق(ع) مانند اجداد طاهرین خود تمام عمرش را در راه ارشاد و رستگاری امت اسلامی و بالا بردن سطح علمی جامعه بشری سپری نمود و دلسوزانه با پیروی از رهنمود های جدش رسول خدا(ص) در هدایت مردم کوشید و به همین جهت است که سخنان و نصایح حکیمانه ی زیادی از آن حضرت به ارث مانده است. امروز این میراث ارزشمند اسلامی، مایه افتخار مسلمانان در جهان است و نه تنها مسلمانان، بلکه همه بشریت می توانند گفتار و کردار این امام مسلمانان را سرمشق زندگی خود قرار داده و از تاریکی های جهل و نادانی، خود را رهایی داده و از لذت نور علم و هدایت بهره مند شوند.

سخنان امام صادق(ع) شامل حوزه های اعتقادی، اخلاقی، عبادی، اجتماعی و علمی می شود. در این زمینه به چند نمونه  از این سخنان و نصایحی که در کتاب های اهل سنت منعکس شده اشاره می کنیم.

از جعفر بن محمد از کیفیت خدا پرسیده شد، در جواب گفت: «نور لا ظلمه فیه و علم لا جهل فیه و حیات لا موت فیه» (حسین بن محمد، 1420م، ج 2، ص 410)؛ یعنی خدا نوری است که هیچ تاریکی ای در آن نیست و علمی است که جهلی در آن وجود ندارد و زندگی است که مرگی در آن نیست.

امام صادق(ع) مردم را به جلب رضای خدا توصیه نموده و می گوید: «مردم را با چیزی که خدا را به سخط می آورد، راضی نکنید و آنان را به خاطر چیزی که خدا به شما نداده است، نکوهش و مذمت نکنید و آنان را به خاطر رزقی که خداوند به آنان داده ستایش نکنید؛ زیرا رزق و روزی چیزی است که به  وسیله حرص حریص به دست نمی آید و به  وسیله تنفر متنفر رد نمی شود. اگر یکی از شما از رزق فرار کند، همان گونه که از مرگ فرار می کند، همانا رزقش او را درک خواهد نمود، همانند مرگ که او را درک می کند.» (مالکی، 1423ق، ج 1، ص 494)

امام صادق(ع) استحکام روابط اجتماعی و ایجاد اعتماد و برادری بین افراد جامعه را بر نفی ظلم و دروغ و وعده خلافی منوط می داند و می گوید: «کسی که سه خصلت در او باشد، چهار چیز نسبت به او بر مردم واجب می گردد: در هنگام معاشرت با آن ها بر آنان ظلم نکند و در هنگام سخن گفتن با آن ها به آنان دروغ نگوید و در هنگام وعده دادن به آن ها با آنان وعده  ی خلافی نکند و در این صورت بر مردم است که عدل او را آشکار سازد و مروّت او را به کمال رساند و برادری او بر آنان واجب می گردد و غیبتش بر آنان حرام می شود.» (بستی، 1397،ج 1، ص 102)

ایشان در سخنی دیگری گفته اند: «لا زاد افضل من التقوی و لا شئ احسن من الصمت و لا عدو اضر من الجهل و لا داء ادوی من الکذب» (احمد بن عبدالله، 1405ق، ج 3، ص 196) یعنی هیچ توشه ای بالاتر از تقوی نیست و هیچ  چیزی نیکوتر از سکوت نیست و هیچ دشمنی ضررناک تر از جهل نیست و هیچ دردی ناخوش تر از دروغ نیست.

   

سفیان ثوری و امام صادق(ع)

سفیان ثوری یکی از عرفای اهل سنت است که در زمان امام(ع) می زیسته و از شاگردان آن حضرت بود که بیشترین تعامل را با ایشان داشته است. روزی سفیان به امام(ع) می گوید: از نزد تو برنمی خیزم، مگر بعد از این که با من سخنی بگویی. او گفت با تو سخن خواهم گفت و سخن گفتن زیاد، خیری به تو نمی رساند.

ای سفیان! هنگامی  که خداوند به تو نعمتی داد و تو دوام و بقاء آن را دوست داشته باشی، پس حمد و شکر خدا را بر آن زیاد گردان، زیرا خداوند عز و جل در کتابش فرموده: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ» (ابراهیم، 7) و هنگامی که رزق را به کندی در می یابی، استغفار را زیاد کن، زیرا خداوند متعال در کتابش فرموده: « اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً* یُرْسِلِ السَّمَاء عَلَیْکُم مِدْرَارًا* وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً» (نوح، 10-12) ای سفیان، اگر گرفتار شر پادشاه یا غیر او شدی، پس گفتن لاحول و لا قوه الا بالله را زیاد کن، زیرا که آن کلید گشایش و گنجی از گنج های بهشت است. (ابونعیم، 1405، ج 3، ص 193)

از نظر امام صادق(ع)، یک مسلمان در برابر مردم و در میان جامعه باید ظاهر آراسته داشته باشد و نباید با قیافه غیرمعروف و لباس های ژولیده در میان آنها خودنمایی کند، چه این که این کار بوی ریا و مردم فریبی را با خود حمل می کند. اخلاصی که ناشی از دیانت است باید فقط برای خدا انجام گیرد. سفیان ثوری می گوید: روزی بر جعفر بن محمد وارد شدم که لباس فاخری پوشیده بود و با تعجب به او نگاه می کردم که به من گفت ای ثوری، چرا به من خیره شده ای؟ شاید از چیزی که بر تن من دیده ای تعجب می کنی؟ گفتم: ای پسر رسول خدا، این نه لباس توست و نه لباس پدران تو! او به من گفت: ای سفیان آنان در زمانی بودند که زندگی سخت و بخورونمیری داشتند و مطابق با آن عمل می کردند؛ و حالا زمانی است که همه چیز فراوان شده است. سپس آستینش را بالا کشید که در زیر آن لباسی از پشم سفید پوشیده بود؛ و به من گفت ای ثوری! این را برای خدا پوشیده ام و این را برای شما. آنچه را که برای خداست پنهان کرده و آنچه را که برای شماست آشکار نموده ام. (همان)

   

فرازهایی از وصیت امام به فرزندش موسی بن جعفر

معمولاً وصیت های مردم به امور مادی و ارث  و میراث و کارهای انجام  نشده تعلق دارد؛ و از طرف وصیت کننده، سفارش ها و توصیه هایی به وصی می شود که بر طبق وصیت او عمل کرده و در انجام آنها کوتاهی نکند؛ اما بزرگان دین توجه خاصی به امور دینی و معنوی و هدایت و ارشاد مردم داشتند و به همین جهت، وصیت امام صادق(ع) به فرزندش امام موسی کاظم(ع)، به امور معنوی و اخلاقی مربوط می شود. مخاطب این وصیت، در ظاهر اگرچه فرزندشان امام کاظم(ع) است، ولی در حقیقت آموزه های آن متوجه همه مسلمانان بوده و برای همگان، چراغ راه های تاریک در این دنیا است. در اینجا مناسب است که برخی از فرازهای وصیت نامه امام(ع) ذکر گردد.

آن گونه که نقل شده است؛ امام در روزهای واپسین عمر خود به فرزندش خطاب می کند: ای پسرکم! وصیتم را بپذیر و آن را حفظ کن؛ زیرا اگر آن ها را حفظ کنی، زندگی با سعادت و مرگ نیکو خواهی داشت.

ای پسرکم! کسی که به آنچه خداوند قسمتش کرده راضی باشد، بی نیاز خواهد بود و کسی که چشمانش به مال دیگران دوخته، فقیر خواهد مرد و کسی که راضی نباشد به آنچه خداوند قسمتش نموده، خدا را در قضایش متهم کرده است. کسی که لغزش خود را کوچک شمارد، لغزش دیگران را بزرگ می شمارد و کسی که لغزش دیگران را کوچک بشمارد، لغزش خود را بزرگ می شمارد.

ای پسرکم! کسی که حجاب دیگران را بردارد، عورات خانه اش آشکار شود و کسی که شمشیر بغاوت را برکشد، با همان شمشیر کشته خواهد شد و کسی که در جمع سفیهان داخل شود، حقیر گردد و کسی که با عالمان هم نشین شود، بزرگ گردد و کسی که به  جاهای بد داخل شود، متهم گردد.

ای پسرکم! بپرهیز از این که مردم را ناچیز شماری که تو را ناچیز خواهد شمرد و بپرهیز از داخل شدن به  جاهایی که تو را کمک نمی کند که باعث ذلت تو خواهد شد.

ای پسرکم! حق را بگو چه به سودت باشد و چه به زیانت.

ای پسرکم! تلاوت کننده کتاب خدا و فاش کننده اسلام و امر کننده به معروف و نهی کننده از منکر و وصل کننده قطع رحم و آغازکننده سخن با کسی که با تو سخن نمی گوید و عطاکننده به سائل باش...

ای پسرکم! اگر زیارت می کنی، بهترین ها را زیارت کن و فجار را زیارت مکن که آنان صخره ای هستند که آبش بیرون نیاید و درختی هستند که برگ های شان سبز نشود و زمینی هستند که گیاهش آشکار نگردد. (همان، ص 195)

   

نتیجه  گیری

در پایان، از آنچه در این مقاله به  طور اجمال بیان گردید، این نتیجه را می توان گرفت که امام صادق(ع) در میان همه مسلمانان از جایگاه معنوی و علمی فوق العاده برخوردار  است و دارای مقام رفیع و شامخ در نزد آنان است. ایشان در راه هدایت و ارشاد مسلمانان در حوزه های علم و عمل از هیچ تلاشی فروگذار نکرده و با غنی نمودن فرهنگ و تمدن اسلامی باعث بالندگی مسلمانان در جهان گردیده است.

   

مراجع

فهرست منابع

ابو عمر، یوسف بن عبدالله، التمهید لابن عبدالبر، مغرب، وزارت عموم اوقاف و شئون اسلامی، 1387ق.
ابونعیم، احمد بن عبدالله، حلیه الاولیاء و طبقات الاوصیاء، بیروت، دارالکتاب العربی، 1405ق.
ابوالقاسم، حسین بن محمد، محاضرات الادباء، بیروت، دارالقلم، 1420 ق.
بستی، محمد ابن حبان، صحیح ابن حبان، بیروت، موسسه الرساله، چ 2،1414 ق-1993 م.
_________________، الثقات، ج 6 دارالفکر، 1395 ق-1975 م.
__________________، روضه العقلاء بیروت، دارالکتب العلمیه، 1397 ق-1977 م.
جرجانی، عبدالله بن عدی، الکامل فی ضعفا الرجال، بیروت، دارالفکر، 1409 ق-1988 م.
ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، بیروت، موسسه الرساله، چ9، 1413 ق.
سمرقندی، نصر بن محمد ابو لیث، تفسیر سمرقندی، بیروت، دارالفکر، بی تا.
سمعانی، منصور بن محمد، تفسیر سمعانی، ریاض، دارالوطن، چ1، 1418 ق-1997 م.
سیوطی، عبدالرحمن جلال الدین، الدرالمنثور، بیروت، دارالفکر، 1993 م.
عطار، فریدالدین، تذکره الاولیاء، تهران، بهزاد، 1384 ش.
قرشی، عبدالقادر بن ابی الوفا، الجواهر المضیئه فی طبقات الحنفیه، کراچی، میر محمد کتاب خانه.
مالکی، ابوبکر احمد بن مروان، المجالسه و جواهرالعلم، بیروت، دار ابن حزم، 1423 ق.
مزی، یوسف بن زکی، تهذیب الکمال، بیروت، موسسه الرساله، 1400 ق-1980 م.

نووی، محی الدین بن شرف، تهذیب الاسماء واللغات، بیروت، دارالفکر، 1996 م.

   

منبع: فصلنامه حبل المتین شماره 16

   

logo test

ارتباط با ما