آیا «مهدی» لقب شخص خاصی است؟

 

flower 12

    

 

نویسنده: مهدی میرشمسی (کارشناس الکترونیک ؛ این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید ) 

استاد راهنما: مسعود بسیطی (کارشناس علوم تربیتی و اديان و فرق؛  این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید)

    

صورت مسئله:

آیا "مهدی" لقب شخص خاصی است؟ [1]

 

    

چکیده:

یکی از چالش‌های مطرح در مبحث «منجی گرایی»، این است که آیا در مکتب اسلام، «مهدي» يک عنوان و لقب خاص است که بر شخصی خاص با اوصاف و خصايصی ویژه اطلاق شده است؛ يا مفهوم و لقب عامی است که بر هر که هدایت گروهی از مردمان را عهده دار شود، اطلاق مي شود؟ به بیان ديگر: "آیا مهدي و اعتقاد به مهدويت نوعي است؟"

در این مقاله، با ارائه‌ی مطالب و دلایل متقن، نظریه‌ی «مهدویت نوعی» به چالش کشیده شده و به این نتیجه می‌رسیم که مهدیِ مطرح شده در اسلام، شخصی خاص با ویژگی‌های منحصر به فرد، معرفی شده است.

    

کلمات کلیدی: مهدی، مهدویت، موعود، منجی، مهدی نوعی، هدایت شده‌ی الهی، هدایتگر الهی.

     

مقدمه:

   موضوع منجی، از ریشه دارترین آرمان‌های بشری است. آدمی همواره در عمق سرشت خود در پی کمال و تکامل بوده و در آرزوی نجات بخشی عدالت گستر می‌زیسته است. با توجه به این حقیقت، نوع بشر در ژرفای وجود خویش، منجی دادگستری می‌جوید و حکومتی جهان گستر می‌طلبد. از این رو نه تنها ادیان الهی، بلکه حتی فِرق و مکاتب بشری نیز به پیروان خویش مژده‌ی آمدن «منجی آخر زمان» را داده‌اند و ابعاد جامعه‌ی آرمانی آن دوره را ترسیم نموده‌اند.

مسئله‌ی نجات و منجی در تمامی ادیان آسمانی جایگاه ویژه‌ای دارد. اسلام هم به این موضوع که در نهایت، زمان نجات فرا می‌رسد و عدالت و امنیت برای همگان مهیا می‌گردد، بسیار پرداخته؛ به گونه‌ای که این مبحث، پس از موضوع جانشینی پیامبر اسلام، بیشترین تعداد احادیث و روایات اسلامی را به خود اختصاص داده است.

پرکاررفته‌ترین عنوان برای مصلح جهانی در متون اصلی و اولیه‌ی اسلامی واژه‌ی «مهدی» است. اما برخی از عرفا و متصوفه این واژه را به گونه‌ای متفاوت از تعاریف اسلامی تعریف می‌کنند. ایشان معتقدند «مهدی» لقب شخصی خاص نیست؛ بلکه یک مفهوم عام است. به تعریف ایشان مهدویت به صورت «نوعی» است و هر فردی که در هر دوره‌ای ادعا و ویژگی‌های هدایتگری داشته باشد، مهدی و هدایتگر آن دوره محسوب می‌شود.

مولوی در بیان این عقیده چنین می‌گوید:

پس به هر دوری ولیّ قائم است                       تا قیامت آزمایش دائم است

پس هر که را خوی نکو باشد ِبرَست                 هر کسی کو شیشه‌دل باشد شکست

پس امام حی قایم آن ولی است                      خواه از نسل عمر خواه از علی است

مهدی و هادی وی است ای راه‌جو                    هم نهان و هم نشسته پیش رو[2]

بنا بر این نظریه، این هدایتگر شخص خاصی نیست و می‌تواند هر کسی – چه از نسل عمر و چه از نسل علی – باشد. برای بررسی اعتبار یا عدم اعتبار این عقیده، کافی است معنای واژه‌ی «مهدی» را در ادبیات عرب و همچنین مکتب اسلام بررسی ‌کنیم:

     

1- واژه‌ی «مهدی» در لغت و ادبیات عرب:

کلمه‌ی «مهدی» اسم مفعول ثلاثی مجرد از ریشه‌ی «ه د ی» است. کاربردهای ریشه‌ی «ه د ی» و مشتقات آن، بر دو معنای زیر استوار هستند:

Bulletsپیش افتادن، برای نشان دادن راه درست، و روشن ساختن مسیر صحیح.

Bulletsدادن و بخشیدن هر نوع تحفه، پیشکش، قربانی یا تقدیمی.

آنچه گفته شد درباره‌ی معنای ریشه‌ای «ه د ی» بود. اما خود کلمه‌ی «مهدی» نیز به عنوان یک اشتقاق مستقل در بسیاری از لغت نامه‌های تخصصی معنا و بررسی شده است. برای نمونه به دو لغت نامه از دو دانشور سنی و شیعی اشاره می‌کنیم:

Bullets النَّهایه فی غریب الحدیث والاثیر، نوشته: ابن الاثرمبارک بن محمّد الجَزَریّ (606 هـ ق):

مَهدیّ یعنی: آن کس که خدا به راستی وی را به راه حقّ، بُرده است. این واژه در میان اسامی چنان فراوان به کار رفته که از نام‌های متداول گردیده است، و آن موعودی که پیامبر(ص) مژده داد که در پایان زمان خواهد آمد به همین کلمه مهدی نام گزاری شده است.[3]

Bulletsمجمع البحرین ومطلع النیرین، از: فخرالدین الطریحی(1085 هـ ق):

مهدی کسی است که خدایش به سوی حقّ ره نموده است. و مهدی نام آن قیام کننده از خاندان پیامبر (ص) است که حضرتش به آمدن وی در فرجام روزگاران نوید داده، آن که زمین را از برابری و دادگستری آکنده سازد، همان گونه که از ستم و بیداد پر شده باشد، همان که در قسطنطنیّه[4]  با مسیح همنشین خواهد گشت، بر عرب و غیر عرب فرمانروایی خواهد کرد و دجال را خواهد کشت، او حضرت محمد بن الحسن العسکری (علیه السلام) است ... که به ظهور او دوست و دشمن اقرار کرده‌اند و روایات قیام وی به «تواتر» رسیده است. پروردگارا، در گره گشایی از کار او شتاب فرما ...[5]

همان گونه که مشاهده شد، این دو فرهنگ اختصاصیِ فریقَین، کاربرد واژه‌ی «مهدی» را در متون اخبار و احادیث، چنین بیان کرده‌اند:

Bulletsمعنای خاص لُغَویِ خود: «هدایت شده‌ی الهی به سوی حقّ»

Bulletsدر شکل اسم عَلَم یا مصداق خاص اصطلاحی: «نام موعود منتظَر اسلام»

لغت نامه‌ی مشهور و مبسوط لسان العرب نیز علاوه بر نقل مفصّل دو معنای فوق، عین عبارت کتاب النَّهایه را یادآور شده و پذیرفته است. [6]

نتیجه آن که: بر اساس لغت نامه‌های عرب، واژه‌ی «مهدی»، در حالت اسم عَلَم و مصداق اصطلاحیِ آن، به فردی خاص - که همان موعود و منجی مطرح شده در اسلام است - اطلاق می‌گردد.

    

2- واژه‌ی مهدی در قرآن و سایر کتب اسلامی

گرچه قریب به 70 شکل از مشتقات ریشه‌ی لغوی «ه د ی» در کتاب قرآن به کار رفته[7] ، اما کلمه‌ی «مهدی» در میان آنها نیست. لذا در این مرحله، به بررسی سایر متون اسلامی و روایات ذکر شده در این باب می‌پردازیم. بر اساس پژوهش انجام شده، واژه‌ی مهدی در متون اسلامی، هم در حالت نکره، هم به صورت معرفه (بیشتر با «ال»، و گهگاه به حالت مضاف)، هم به گونه‌ی مذکر، هم به صیغه‌ی مونث، هم به شکل مفرد، هم به صورت جمع به کار رفته است. این واژه را از حیث معنا به سه دسته می‌توان تقسیم نمود:

   

2-1)  معنای عام لغوی مهدی: راهنمایی شده و هدایت یافته

در مضامین برخی از دعاها «مهدی» در معنای عام لغویِ خود به کار رفته و مقصود از آن، «راهنمایی شده و هدایت یافته» است. به عنوان نمونه به نقل از حدیث نگاران شیعی و سنی در دعای آغاز نماز چنین آمده است:

"... وَ المَهدیُّ مَن هَدَیتَ" یعنی: هدایت شده و راه نموده‌ی راستین کسی است که تو راه بدو نشان دهی.[8]

 و یا از رسول اکرم چنین روایت شده:

"اَللّهُمَّ زَیِّنّا بِزینَهِ الایمانِ وَ اجعَلنا هُداهً مَهدیّین"[9]  یعنی: خدایا، ما را به زینت ایمان بیارای و ما را راهنمایانی هدایت شده قرار ده.

"اَللّهُمَّ اجعَلنا هادینَ مَهدیّینَ غَیرَ ضالّینَ و لا مُضِلّینَ"[10]  یعنی: خدایا، ما را هدایتگرانی رهنموده قرار دِه که از راه به در نشده،گمراه کننده نباشیم.

     

2-2)  معنای عام اصطلاحی مهدی: هدایت شده‌ی الهی به سوی پروردگار

در بسیاری از روایات، واژه‌ی «مهدی» در جایگاه عام و اصطلاحی خود، به معنای «هدایت شده‌ی الهی به سوی پروردگار» استفاده شده است. در چنین روایاتی مقصود از «مهدی»، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و جانشینان برگزیده‌ی ایشان هستند که از سوی خداوند متعال برای هدایت مردم تعیین شده‌اند. به عنوان نمونه به روایات زیر توجه فرمایید:

Bulletsدر مورد پیامبر اکرم (ص):

خداوند متعال، رسول گرامی اسلام را در شب معراج با مفهوم اصطلاحی واژه‌ی «مهدی» خطاب قرار داد و چنین فرمود:"یا ابَالقاسِمِ، اِمضِ هادیاً مَهدیّاً رشیداً"[11] یعنی: ای پیامبر رحمت، چون هدایتگری رهنموده و رشدیافته حرکت کن.

Bulletsدر مورد علی بن ابیطالب (ع)

برخی حدیث نگاران سرشناس اهل تسنن،[12] از چند طریق، اما با الفاظی مشابه، همین صفت را از زبان رسول درباره‌ی علی بن ابی طالب روایت کرده‌اند:

"اِن تُومِّروا عَلیّاً، وَ لا أراکُم فاعِلینَ، تَجِدوه هادیاً مَهدیاً " یعنی: اگر علی را امیر گردانید- که من شما را چنین نمی‌بینم- وی را راهنمای رهنموده خواهید یافت.

در روایات مکتب تشیع نیز چنین وصفی نسبت به علی بن ابیطالب(ع) وجود دارد. [13]

Bulletsدر مورد سایر جانشینان پیامبر (ص)

بنابر اسناد معتبر اهل سنت، پیامبر اکرم (ص) همه‌ی جانشینان شایسته و راستین خویش را با همین کلمه، در معنای عام اصطلاحی یاد کرده و امت اسلام را به پیروی از سنت آنان، هم تراز با تبعیت از سنت نبوی، دستور فرموده است:

"فَعَلَیکُم بِسُنَّتی و سُنَّهِ الخُلفاءِ الرّاشِدین المَهدیّین"[14] یعنی: پس بر شما باد (رفتار) به شیوه‌ی من و شیوه‌ی جانشینان راه نموده‌ی رشد یافته.

مبین کتاب در هر عصر جانشین علمی پیامبر است. و البته بنا به فرموده‌ی پیامبر، این جانشینان، همان افراد برگزیده‌ای هستند که جانشین علمی پیامبر محسوب می شوند. ایشان که دوازده نفر به عدد نقباء بنی اسرائیل‌اند[15] ، هر یک هدایتگر انسانها در عصر خود هستند.

بنابراین، طبق روایات فوق الذکر، گاهی در متون اسلامی واژه‌ی «مهدی» در معنای عام اصطلاحی خود دیده می‌شود که مراد از آن، پیامبر اسلام و جانشینان برگزیده و معصوم ایشان هستند.

     

2-3)معنای خاص اصطلاحی مهدی: موعود منتظََر اسلام

بیشترین مورد استفاده از کلمه‌ی «مهدی» در متون اسلامی هنگامی است که این کلمه در معنای خاص و اصطلاحی خود یعنی «منجی و موعود منتَظَر اسلام» به کار رفته است. به عنوان نمونه به روایتی از پیامبر اسلام (ص) که مورد استناد شیعه و سنی است، توجه کنید:

"اُبَشِّرُکُم بِالمَهدیِّ، یُبعَثُ عَلَی اختِلافٍ مِنَ النّاسِ و زِلزالٍ، یَملَأُ الارضَ عَدلاً و قِسطاً کَما مُلِئَت جَوراً و ظُلماً"[16]  یعنی: شما را به مهدی مژده می‌دهم که به هنگام اختلاف مردمان و زلزله‌های شدید برانگیخته شده، زمین را از عدل و دادگری پر می‌کند، همان گونه که از ستم و بیداد آکنده باشد.

نتیجه، آن که: بنا به روایات متعددی که مورد تایید شیعه و سنی است، واژه‌ی «مهدی» در بسیاری از آثار و متون اسلامی به شخصی خاص، با نَسَب و ویژگیهای منحصر به فرد اطلاق شده و مقصود همان منجی و موعود آخر زمان بوده است. در ادامه به برخی از روایاتی که درباره‌ی نَسَبِ این فرد خاص –مهدی- صحبت کرده‌اند، اشاره می‌گردد:

    

Bulletsمهدی از نسل محمد بن عبدالله (ص):

تمامی مسلمانان اتفاق نظر دارند که مهدی موعود از فرزندان پیامبر اسلام است. روایات متعددی در اثبات این مطلب وجود دارد که مورد قبول شیعه و سنی است. به عنوان نمونه به موارد زیر توجه کنید:

پیامبر اسلام فرمود: "در آخر الزمان مردی از فرزندان من که اسم او اسم من و کنیه او کنیه من است زمین را از عدل و داد پر می‌کند همان گونه که از ظلم و جور پر شده پس همانا او مهدی است" [17]

در منابع اهل تسنن و تشیّع از رسول خدا چنین نقل شده که: "المهدیّ منّا اهل البیت"[18]  یعنی: مهدی از ما اهل بیت است. "اَلْمَهْدِیُّ مِنْ عِتْرَتی"[19] یعنی: مهدی از عترت من است.

-  از رسول اکرم چنین نقل کرده‌اند که: "قیامت بر پا نمی‌شود تا اینکه زمین پر از ظلم و جور شده باشد ... سپس مردی از عترتم یا از اهل بیتم قیام می‌کند و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد همان گونه که پر از ظلم و جور شده است" [20]

Bulletsمهدی از نسل فاطمه دختر پیامبر اسلام:

سعید بن مسیب روایت می‌کند: نزد ام سلمه بودم که سخن از مهدی به میان آمد ام سلمه گفت: از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمودند: «مهدی از اولاد فاطمه است»[21].

Bulletsمهدی از نسل امیر مومنان علی بن ابیطالب (ع):

از کتاب المناقب به نقل از ثابت بن دینار از سعید بن جُبیر از ابن عباس، رسول الله فرمودند:« همانا علی جانشین و ولی بعد از من است و قائم منتظر از اولاد اوست او همان کسی است که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد همان گونه که پر از ظلم و جور شده است... .» [22]

Bulletsمهدی از فرزندان و نسل حسین بن علی (ع):

رسول الله فرموده‌اند: "علی فرمانده‌ی خوبان است، از بین برنده‌ی گناهکاران است، پیروز است کسی که او را یاری کند، رها شده است کسی که او را رها کند، هر کس به علی شک کند به اسلام شک کرده، بهترین کسی است که جانشین بعد از من است، بهترین یار من است، گوشت و خون علی گوشت و خون من است، پدر فرزندان من است، و نه پیشوا از نسل حسین هستند و مهدیِ این امت از فرزندان حسین است" [23]

Bulletsمهدی فرزند حسن عسکری (ع):

درکتاب المناقب از واثله بن الأصق بن قرخاب از جابربن عبد الله الأنصاری در حدیث ذکر، جندل بن جناده بن جُبیر به خدمت پیامبر مشرف می‌شود و از حضرت سوال می‌کند که؛

"-  آیا شما نیز همانند پیامبران پیشین اوصیایی دارید؟

-   بله من نیز اوصیایی دارم.

-   تعداد آنها چند نفر هستند؟

-   همانند اوصیای سایر پیامبران ۱۲ نفر هستند.

-   آن ۱۲ نفر چه کسانی هستند؟

-   نخستین آنان برادر و پسرعمویم علی بن ابیطالب است پس از او فرزند او حسن و پس از او فرزند دیگرش حسین و سپس نُه نفر ا ز فرزندان حسین اوصیای من هستند

-   آن نُه نفر را برای من نام می‌برید؟

-   پس ازحسین فرزندش علی ملقب به سجاد و پس از او فرزندش محمد ملقب به باقر و پس از او فرزندش جعفر ملقب به صادق و پس از او فرزندش موسی ملقب به کاظم و پس از او فرزندش علی ملقب به رضا و پس از او فرزندش محمد ملقب به جواد و پس از او فرزندش علی ملقب به هادی و پس از او فرزندش حسن ملقب به عسگری و در آخر فرزند اوست که هم نام من و هم کنیه‌ی من است او در خفا به دنیا خواهد آمد و سالها در غیبت به سر خواهد برد و خداوند روزی او را ظاهر می‌سازد تا زمین را به دست او از ظلم وجور پاک می‌کند"[24]

    

نتیجه:

1- بر اساس معنای عام اصطلاحی، «مهدی» یعنی: «هدایت شده‌ی الهی به سوی حق». این لقب اختصاصی، ویژه‌ی پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) و جانشینان بر حق اوست. ایشان از جانب خداوند به عنوان هدایتگران الهی برای بندگان تعیین شدند و توسط پیامبر به مردم معرفی گشته‌اند. بنابراین، مهدویت نمی‌تواند نوعی باشد و هر کسی و از هر نسلی، مصداق «مهدی»ِ معرفی شده در متون اسلامی باشد. به بیان دیگر، حتی اگر این واژه را در معنای خاص و عَلَم به کار نبریم، باز هم همگان را شامل نمی‌شود؛ بلکه اشاره به عده ای مشخص یعنی پیامبر و 12 هدایتگر پس از او خواهد داشت.

2- مهدی در شکل عَلَم یا مصداق خاص اصطلاحی به عنوان «نام موعود منتظَر اسلام» شخص معینی است. بنابراین، باز هم نمی‌توان گفت مهدویت نوعی است و هر رهبری می‌تواند «مهدی»ِ زمان خویش محسوب شود. قطعا مهدی که به عنوان منجی آخر زمان از او یاد شده، از نسل پیامبر اسلام (ص) و از فرزندان زهرا (س) و از اولاد حسین بن علی (ع) است و فرزند بلا فصل یازدهمین وارث پیامبر رحمت، امام حسن عسکری است. وی هم نام و هم کنیه با پیامبر خاتم است که در سال 255ه.ق متولد شده و تاکنون زنده است و به عنوان هدایتگر زنده‌ی الهی دستگیر هدایت طلبان است. او مبیّن زنده‌ی قرآن و باقی مانده‌ی عترتی است که نبی اسلام در حدیث ثقلین آحاد مسلمانان را به تمسک به قرآن و آنان برای هدایت و دوری از ضلالت و گمراهی فرمان داده است.

3- از ویژگی های منحصر به فرد این رهبر آسمانی که لقبش مهدی است، بر‌اندازی ظلم و ستم از همه‌ی زمین و بر پایی عدل و عدالت در سراسر گیتی است. بنابراین مهدویت نوعی نیست و اگر کسی نتواند زمین را از ظلم و فساد پاک گرداند و سعادت و نجات را برای همگان به ارمغان آورد، «مهدی» محسوب نمی‌شود.

      

منبع: پایگاه علمی فرهنگی محمد (ص)

   


[1] - پاسخ به اشکال "مهدویت نوعی است" مطرح شده در دانشنامه‌های

ENCYCLOPEDIA OF RELIGIN AND ETHICS / 1980.

ENCYCLOPEDIA OF RELIGION/SECOND EDITION /  Lindsay Jones/MacMillan reference USA/ 2005.

ENCYCLOPEDIA OF RELIGION AND RELIGIONS/by E. Royston Pike / New York /1958.

THE ENCYCLOPEDIA OF RELIGION/ Mircea Eliade /MacMillan Publishing Co . /  London.

ENCYCLOPEDIA.COM / Free Online Dictionary.

ENCYCLOPEDIA II.

[2] مولوی، کتاب مثنوی معنوی، دفتر دوم از مثنوی؛ ملامت کردن شخصی توسط مردم به اتهام قتل مادرش

[3] - ابن الاثر الجزر، النهایه فی غریب الحدیث والاثر، ج4 ص224.

[4] - شهری بسیار کهن برکنار تنگه بسفور که قریب یازده قرن پایتخت دو امپراتوری بود: رم شرقی و حکومت عثمانی. اکنون نیز با نام « استانبول»دومین شهر آباد جمهوری ترکیه به شمار می‌رود. المجد فی الاعلام، ص 40.

[5] - الطریحی، مجمع البحرین و مطلع النیرین، ج 1 ص 475و476

[6] - ابن منظور الافریقیّ، لسان العرب، ج 3 ص 787

[7] - دکتر محمود روحانی، المعجم الحصائی لالفاظ القرآن الکریم، ج 1 ص  564 و565

[8] - عبد الرزاق بن همام الصنعانی، المصنف، ج2 ص79 از: حضرت امیر(ع)؛ ابوالحسن علی بن عمرالدارقطنی، السنن، ج1 ص298 از: حضرت رسول(ص)؛ ابوعبد الله الحاکم النیسابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج4 ص537 از: حضرت رسول(ص)؛ محمدبن یعقوب الکلینی، الکافی، ج3 ص310 از: امام صادق(ع)؛ میرزا حسین النوری الطبرسی، مستدرک الوسائل، ج4 ص141 به نقل از: فلاح السائل، از: امام صادق(ع).

[9] - الشیخ الکلینی، الکافی، ج2 ص548؛ میرزا حسین النوری، مستدرک الوسائل، ج5 ص86؛ احمدبن حنبل الشیبانی، المسند، ج4 ص264؛ علاءالدین المتقی، کنزالعمال، ج2 ص174.

[10] - رضی الدین بن طاووس، جمال الاسبوع، ص132و136؛ محمد باقر المجلسی، بحارالنوار، ج97 ص258؛ ابوهاجر البسیونی زغلول، اطراف الحدیث النبوی، ج2 ص162 به نقل از: تاریخ دمشق، و الاسماء و الصفات.

[11] - بحارالانوار، ج 18 ص 314 به نقل از المحتضر نوشته: حسن بن سلیمان الحلی

[12] - نظیر: احمد بن حنبل، المسند، ج 1 ص 109؛ الحاکم نیشابوری، المستدرک، ج 3 ص 70؛ ابونعیم اصفهانی، حلیه الاولیاء، ج 1 ص 64؛ جلال الدین السیوطی، جامع الاحادیث، ج 3 ص 209و 216.

[13] - ابومنصور احمد الطبرسی، الاحتجاج، ج1 ص 148؛ رضی الدین علی ابن طاووس، الاقبال، ص 494

[14] - ابوعبدالله ابن ماجه القزوینیّ، السنن، ج1 ص16؛ ابوداود السجستانیّ، السنن، ج 2 ص 201؛ ابوعیسی الترمذیّ، الجامع الصحیح، ج 5 ص 43؛ ابوالقاسم

الطبرانیّ، المعجم الکبیر،ج 18 ص246و 248و 249؛ احمدبن الحسین البیهقیّ، السنن الکُبری،ج10 ص 114؛الحاکم النیشابوریّ، المستدرک، ج1 ص96و97

[15] - ...هل.سَأَلْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم کَمْ تملک هذه الأُمَّةَ من خَلِیفَه ... قال: نعم. وَلَقَدْ سَأَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم فقال: اثْنَا عَشَرَ کَعِدَّةِ نُقَبَاءِ بنی إِسْرَائِیلَ.ما از رسول خدا پرسیدیم فرمودند: خلفاء من دوازده نفرند مانند نقباء بنى اسرائیل ابوعبد الله أحمد بن حنبل الشیبانی (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج1، ص398،‌ ح3781، ناشر: مؤسسة قرطبة/ مصر.احمد بن حنبل الشیبانی، مسند، ج5، ص 90 و93 و97 و100 و106و107. شیخ صدوق، کمال الدین، ج1، ص270، ح16به نقل از ابن مسعود. برای مطالعه بیشتر به لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ج1، ص 46 مراجعه شود.

[16] - ابوجعفر الطوسی، الغیبه،ص 178؛أبوجعفر الطبری»الصغیر»، دلائل الامامه، ص 467 و 482؛ رضی الدین علی بن طاووس، الملاحم و الفتن، ص 150؛ أحمدبن حنبل، المسند، ج3 ص37 و 52؛ نورالدین الهیثمی، مجمع الزوائد، ج 7 ص 313؛ جلال الدین السیوطی، الدر المنثور، ج 7 ص 483

[17] - لابی المظفر یوسف شمس الدین الملقب بسبط ابن الجوزی، تذکره الخواص، ص 377، چاپ 1369ش. « یخرج فی آخر الزمان رجل من ولدی اسمه کإسمی، و کنیته ککنیتی یملأ الأرض عدلاً کما مَلئت جوراَ فذلک المهدی»

[18] - ابوعبد الله الحاکم النیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج4 ص557. ؛ احمد بن حنبل الشیبانی، المسند، ج1 ص84.

[19] - كتاب الغیبة، شیخ طوسی ص 186

[20] - احمد بن حنبل الشیبانی، المسند، ج3 ص36، ابوعبد الله الحاکم النیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج4 ص557. « لاتقوم الساعه حتی تملئ الارض ظلماً و عدواناً. قال: ثمّ یَخرج رجل من عترتی (أو من اهل بیتی)یملأَها قسطاً و عدلاً کما مَلئت ظلماً و عدواناً»

[21]  ابو عبدالله محمدبن یزیدبن ماجه القزوینی، السنن، ج2 ص1368، ابوعبد الله الحاکم النیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج4 ص557. « المهدی من

ولد فاطمه»

[22] - الشیخ سلیمان بن الشیخ ابراهیم المعروف بخواجه کلان الحسینی البلخی القندوزی، کتاب ینابیع المودّه، ص 494. « انَّ علیاً إمام امَّتی من بعدی و من ولده القائم المنتظر الذی إذا ظهر یملأ الأرض عدلاً و قسطاً کما ملئت جوراً و ظلماً... .»

[23]  ابی القاسم علی بن محمد بن علی الخزّاز الرازی، کفایه الأثر فی النصوص علی الأئمه الاثنی عشر، الباب الاول حدیث 76. « علی بن ابیطالب قائد البرره، و قاتل الفجره، منصور من نصره، مخذول من خذله، الشاکّ فی علی هو الشاکّ فی الإسلام، و خیر من اخلف بعدی، و خیر أصحابی، علیّ لحمه لحمی، و دمه دمی، و ابو سبطیّ، و من صلب الحسین یخرج الأئمه التسعه، و منهم مهدیّ هذه الامه.»

[24] - الشیخ سلیمان بن الشیخ ابراهیم المعروف بخواجه کلان الحسینی البلخی القندوزی، کتاب ینابیع المودّه، باب 76« انّی رأیت البارحه فی النوم موسی بن عمران(ع) فقال: یا جندل اسلم علی ید محمد خاتم الانبیاء و استمسک أوصیائه من بعده فقلت اسلم فللّه الحمد اسلمت، وهدانی بک ثمَّ قال: اخبرنی یا رسول الله عن اوصیا ئک من بعدک لاتمسک بهم . قال أوصیائی الإثنی عشر قال جندل: هکذا وجدناهم فی التوریه و قال: یا رسول الله سمِّهم لی فقال أوَّلخم سیّد الأوصیاء أبوالأئمه علیّ ثمَّ ابناه الحسن و الحسین فاستمسک بهم ولا یغرنَّک جهل الجاهلین فاذا ولد علیّ بن الحسین زین العابدین یقضی الله علیک و یکون آخر زادک من الدنیا شربه لبن تشربه فقال جندل: وجدنا فی التوریه و فی کتب الأنبیاء علیهم السلام ایلیا و شبرا و شبیرا فهذا اسم علی و الحسن و الحسین، فمن بعد الحسین و ما آسامیهم. قال: اذا انقضت مده الحسین فالإمام إبنه علیّ و یلقَّب بزین العابدین فبعده إبنه محمَّد یلقَّب بالباقر فبعده إبنه جعفریدعی بالصادق فبعده إبنه موسی یدعی بالکاظم فبعده إبنه علی یدعی بالرضا فبعده إبنه محمد یدعی بالتقی و الزکیَّ فبعده ابنه علی یدعی بالنقی و الهدی فبعده إبنهالحسن یدعی بالعسکری فبعده إبنه محمّد یدعی بالمهدیّ و القائم و الحجَّه فیغیب ثمَّ یخرج فاذا خرج یملأ الإرض قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً، طوبی للصابرین فی غیبه، طوبی للمقیمین علی محبتهم، اولئک الذین وصفهم الله فی کتابه و قال: (هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب).»

   


کتابنامه:

1-     ابن الاثیر الجَزَریّ، مجدالدین مبارک بن محمّد، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر،  همراه با " درّ النَثیر" از: جلال الدین السیوطیّ، مصر: مطعبه العثمانیّه، 1311 ق.

2-     اصفهانیّ، ابونُعَیم، حِلیَه الولیاء، بیروت:دار الکتب العلمیّه.

3-     بیهقیّ، ابوجعفر احمدبن علیّ المُقرِی، تاج المصادر،  تهران: مؤسّسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اوّل، 1366 ش.

4-     جَوهریّ، تاج اللُّغه و صِحاح العربیّه ابو نصر،  بیروت: دارالعلم للملایین، 1404ق.

5-     حاکم النیشابوریّ، ابوعبد اللّه، المُستَدرَک عَلَی الصَّ حیحَین، ج 1و 4. همراه با: تلخیص المستدرک، از: شمس الدین الذَهَبیّ،  بیروت: دار المعرفه، 1406 ق.

6-      خلیل بن احمد الفراهیدیّ، العَین، قم: دارالهجره، 1405ق.

7-     دارَقُطنیّ، ابوالحسن علیّ،  السُنَن، بیروت: عالم الکتب، 1406 ق.

8-     رازیّ، احمدبن فارِس بن زکریّا، معجم مقاییس اللّغه، مصر: دار احیاء الکتب العربیه، 1389ق.

9-     سیّد بن طاووس، اقبال الاعمال،  تهران: دارالکتب الاسلامیّه، 1390 ق.

10- سیّد بن طاووس، جمال الأُسبوع بکمال العمل المشروع، تهران: مؤسّسه آفاق، 1371 ش.

11- سیوطیّ، جلال الدین عبدالرحمن، جامع الاحادیث،  قاهره: مجمع البحوث الاسلامیّه، 1984 م.

12- شَیبانیّ، احمدبن محمّدبن حنبل، المُسنَد، به همراه منتخب کنز العمّال، از: علاء الدین المتّقی الهندیّ، مصر: مطبعه المیمنیّه، 1313 ق.

13- صاحب، المحیط فی اللّغه، اسماعیل بن عَبّاد،  بیروت: عالم الکتب، چاپ اوّل، 1414ق.

14- صَنعانیّ، عبد الرزّاق، المصَنَّف، بیروت: المکتب الاسلامی، 1403 ق.

15- طبرسیّ، حسین، مُستَدرَک الوَسائل و مستنبط المسائل، قم: مؤسّسه آل البیت لاحیاء التراث، 1407 ق.

16-  طبرسی، ابومنصور احمد، الاحتجاج، تهران: انتشارات اسوه، 1413ق.

17- طَبَریّ، ابوجعفر محمّد {الصغیر}، دلائل الامامه، قم: مؤسّسه البعثه، ، 1413 ق.

18- طرابلُسیّ، محمّد، کنزالفَوائد، بیروت: دار الاضواء، 1405 ق.

19- طُرَیحیّ، فخر الدین بن محمّدعلی، مجمع البحرَین و مطلع النیِّرَین، تهران: الکتبه المرتضویّه، 1365 ش.

20- طوسیّ، ابوجعفر محمّدبن الحسن، الغیبه، قم: مؤسّسه المعارف الاسلامیّه، 1411 ق.

21- عبدالباقی، محمدفواد ، المعجم المُفهرَس لالفاة " القرآن الکریم"، قاهره: دارالکتب المصریه، 1364 ق.

22- فیروز آبادیّ، مجد الدین، القاموس المحیط،  بیروت: دار احیاء التراٍ العربّی، 1991 م.

23- قزوینیّ، محمد، السُنَن، بیروت:دار الفکر.

24- کُلَینیّ، محمّد، الکافی، ج 2 و 3. تهران: دار الکتب الاسلامیّه، 1388 ق.

25- مجلسی، محمد باقر، بِحار الانوار، ج 18و 97. تهران: دار الکتب الاسلامیّه- المکتبه الاسلامیّه، 1376تا 1392 ق.

26-  محمد بن علي {شيخ صدوق}، کمال الدین و تمام النعمه.

27- هیثمیّ، نور الدین، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت: دار الکتب العلمیّه، 1408 ق.

logo test

ارتباط با ما