جرعه ای از دریای حسینی ؛ تقدم اخلاق بر جهاد و مبارزه

 در مکتب انسان ساز حسینی ، اخلاق ، آدابِ معاشرت و رعایتِ حدود انسانیت و حفظ کرامت انسانی ولو در میدان جنگ و حتی نسبت به دشمن دیرینه و خونخوار بر همه چیز اولویت دارد.

جرعه ای از دریای حسینی ؛ تقدم اخلاق بر جهاد و مبارزه

نوشتاری از عبدالرحیم اباذری

 تقدم اخلاق بر جهاد و مبارزه

وقتی از آغاز حرکت امام حسین علیه السلام از مدینه تا روز عاشورا و شهادت آن امام همام ، رخدادهای قیام کربلا را با دقت مرور و مورد تحقیق و تأمل قرار می دهیم به وضوح در می یابیم که در جبهه حسینی و میان یاران اباعبدالله ، اخلاق نبوی و سلوک علوی کاملا حاکم و برقرار بوده است ، جالب است که در این رخداد مهم و سرنوشت ساز تاریخی حتی یک مورد از خشونت ، پرخاشگری ، خودمحوری ، تندروی ، ترور ، غافلگیری ، هتک حرمت و تهمت نمی توان یافت ، بلکه برعکس ، نصیحت ، خیرخواهی ، محبت ، ادب ، احترام ، کرامت انسانی در عرصه های گوناگون آن موج می زند و خود نشان می دهد. برخلاف جبهه مقابل ، در میان لشکریان و فرماندهان یزید که مملو از زذائل اخلاقی ، خشونت ، غارت و کشت و کشتار است.
به عبارت روشن تر اگر چه حرکت اصلاحی ، اصولی ، اعتراضی و انتقادی حضرت امام حسین علیه السلام نسبت به ظلم بنی امیه و حکومت حاکمان غیر صالح و به خصوص علیه شخص یزید بن معاویه ، مسامحتاً نام نهضت و قیام به خود گرفته است ، اما انصاف این است که بگوییم این حرکت پیش از آن که یک قیام ، یک نهضت و انقلاب باشد که از آن معمولا جنگ ، خونریزی و خشونت در ذهن تداعی می گردد ، یک حرکت مثبت و کاملا اصلاحی ، تعلیمی ، تربیتی ، مسالمت آمیز ، توأم با دعوت به آرامش ، محبت ، صمیمت و تأکید بر جذب ، هدایت و رشد و تعالی طرف مقابل است.

در ماجرای مواجه شدن حربن یزید ریاحی با امام برغم این که لشکر حُر در اثر تشنگی و گرسنگی در حالت کاملا ضعف و ناتوانی قرار داشت و اگر امام نعوذبالله فرصت طلبانه دستور حمله می داد به آسانی و راحتی می توانست آنها را قلع و قمع کند. جالب است همین پیشنهاد از سوی زُهَیر بن قَین بِجلی به آن حضرت داده شد ولی امام قبول نکرد و فرمود : من هرگزآغاز گر جنگ نخواهم شد. ( مقتل مقرم ، ص 111 ) در نهضت حسینی اخلاق و کرامت انسانی موج می زند و هیچ وقت ، هدف وسیله را توجیه نمی کند و نمی توان حتی به خاطر هدایت ، ارشاد یا دفع شر دشمن به هر کاری دست زد.امام حسین علیه السلام می دانست لشکریان حر، راه را به روی آن حضرت و یارانش خواهند بست و مانع از ادامه حرکت آن حضرت خواهند شد، اما درمقابل می بینیم آن امام رئوف مَشک های آب را در اختیار سربازان تشنه حُر قرار داد. در برخی نقل ها آمده بعضی لشکریان که در اثر تشنگی توان و رمق از دست داده بودند ، حضرت با دست مبارک خویش سرِ مشک را می گرفت و با یک دنیا بزرگواری ، مهربانی و تواضع آب به دهان سربازان حر می ریخت و آنها را سیراب می کرد. ابا عبدالله علیه السلام در آن روز تاریخی با این که علم داشت و با علم امامت می دانست دشمن آب را به روی آنان خواهد بست و خود و یارانش با لب تشنه جان خواهند داد، اما هرگز قصاص قبل از جنایت نکرد، این از اخلاق نبوی و جوانمردی علوی به دور بود ، حتی مرکب های آنان را آب داد و شتران و اسب هایشان را نیز سیراب نمود. بعضی مورخین نوشتند امام علیه السلام به اصحاب فرمو د : روی اسب های آنان آب بپاشید تا خُنَک شوند و ظرف هایشان را هم پر از آب کنید. ( بحار الانوار ،ج44 ، ص376 )
علی بن طعان محاربی از لشکریان حر می گوید: من آخرین نفری بودم به محل رسیدم و تشنگی بر من و اسبم غلبه کرده بود ، وقتی حسین بن علی عطش من و اسبم را دید فرمود « انخ الراویه » من مراد حضرت را نفهمیدم . چون حضرت سردرگمی مرا دید ، عبارت را عوض کرد و فرمود : « یابن الاخ انخ الجمل » یعنی آن شتری که آب بر پشت دارد را بخوابان. . من شتر را خواباندم ، فرمود : آب بیاشام . چون می خواستم آب بخورم آب از دهان مشک می ریخت ، فرمود لب مشک را برگردان و من چون از خستگی توان نداشتم نتوانستم ، خود حضرت جلو آمد و لب مشک را گرفت و مرا سیراب نمود . (الارشاد ، مفید ، ج2 ، ص 78 و منهاج البراعه ، خویی ، ج15 ، ص 229 ) این صحنه ها امروز چه پیامی به من و شما دارد؟ آیا فقط داستان سرائی و قصه نویسی است؟
در صحنه دیگر شب عاشورا وقتی شِمر، امان نامه برای حضرت ابوالفضل و برادرانش آورد و از پشت خیمه صدا زد: کجایند خواهر زاده های من ! بیایند ، برای آنها از یزید امان نامه آوردم ، فرزندان ام البنین وقتی صدای او را شنیدند خجالت کشیدند و نمی خواستند جواب بدهند، اما حضرت فرمود: « جوابش بدهید و لو این که او فاسق است. بروید ببینید چه می گوید چرا که او دائی شما است.» ( لهوف ، ص 88 ومنتهی الآمال ، ج 1 ، ص337)
این سیره ، سنت و ادب حسینی ، نسبت به دشمنان خون آشام خویش است. در مکتب انسان ساز حسینی ، اخلاق ، آدابِ معاشرت و رعایتِ حدود انسانیت و حفظ کرامت انسانی ولو در میدان جنگ و حتی نسبت به دشمن دیرینه و خونخوار بر همه چیز اولویت دارد. اینها همه سیره وسنت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و امیر مومنان علی علیه السلام بود که توسط بنی امیه به فراموشی سپرده شده بود و امام حسین علیه السلام طی وصیتی که به محمد بن حنفیه داشت به این موضوع اشاره وتاکید کرد که هدف از قیام خویش احیای همین سیره است. « و أسِیرُ بِسیرَهِ جَدّی وَ أبی عَلیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السّلام.
راستی! ما در کجای این سیره ، نهضت و قیام به معنای اولویت اخلاقی قرار داریم؟!

منبع: شفقنا

logo test

ارتباط با ما