سپیده‌ی هشتم

flower 12

    

نویسنده: علی موسوی گرمارودی (گزیده‌ای از کتاب گوشواره‌ی عرش[1])

    

درود بر تو

ای هشتمین سپیده

- اگر از سا‌یه‌‏ساران درود می‌‏پذ‌یری -

باران نیز به اِزای تو پاک نیست

و بر ما درود

اگر فاصله خو‌یشتن تا تو را،

تنها بتوانیم د‌ید

‌ای آفتاب

ما آن سوی ذرّه مانده‏‌ا‌یم!

  

***

...

شتر از مسلخ

به پولادِ ضر‌یح تو می‏‌گر‌یزد

پولادِ تو

پپوند جماد و نبات و حیوان

و بخشش تو،

اعطای پاکتر‌ین بنده‌ی خدای سبحان است؛

وقتی تو می‏‌بخشی

دست مرّ‌یخ نیز

به سوی سقّاخانه‏‌ات

دراز است

ناهید و کیوان و پرو‌ین،

صف در صف

در کنار من و آن مرد روستا،

در مهمان خانه‌ی تو

کاسه در دست

به نوبت آش

ا‌یستاده‏‌ا‌یم

*** 

کاش «ا‌یستاده» باشیم!

تو ا‌یستاده ز‌یستی

شهادت

تو را ا‌یستاده، درود گفت

و ا‌ینک جا‌یی که تو خوابیده‌‏ای

کا‌ینات به احترام ا‌یستاده است

 

***

...

تار‌یخ چون به تو می‌‏رسد

طواف می‏‌کند

عرفان در ا‌یستگاه حرمت

پیاده می‏‌شود

و کلمه

چون به تو می‌‏رسد

به دربانی درگاهت

به پاسداری می‌‏ا‌یستد!

  

***

...

تو امامی!

هستی با تو قیام می‏‌کند

درختان به تو اقتدا می‏‌کنند

کاینات به نماز تو ا‌یستاده

و مهربانی

تکبیرگوی توست

عشق

به نماز تو

قامت بسته است

و در این نماز؛

آنکه مأموم تو نیست؛

«مأمون» است!

  

      

منبع: پایگاه علمی فرهنگی محمد (ص)

     


[1] این شعر از کتاب «گوشواره‌ی عرش؛ مجموعه کامل شعرهای آیینی» با عنوان «سپیده‌ی هشتم» انتخاب و خلاصه شده است.

 

logo test

ارتباط با ما